فصل امتحانات: عادت های اشتباه هنگام درس خواندن

عادت های اشتباه هنگام درس خواندن کدامند؟ برای همه افرادی که ملزم به درس خواندن و یا مطالعه بر مبنای مسیولیت های شخصی هستند شکل دادن عادت درست و مفید برای درس خواندن یکی از ابهام آمیزترین و چالش برانگیزترین کارها می باشد. عادت هایی که بنا به تکرار آن ها متوجه اشتباه بودن آن نمی شوید مانند مرور مکرر مطالب و درس خواندن درست شب قبل از امتحان. همه افراد عادت های مطالعه ای مختلفی دارند. بعضی از عادت ها موثر هستند زیرا محصلین و دانشجویان با پیگیری آن ها به حرکت صعودی روی نردبان آموزشی ادامه می دهند. در حالی که عادت های درس خواندن برخی دیگر به تجربه یادگیری آن ها آسیب می رسانند. نحوه مطالعه و شیوه ای که برای عادت درس خواندن شکل می دهید باید بتواند با سرعت تحصیلی ادامه یابد و به پیشرفت ختم شود

اگر فکر می کنید وقت زیادی را صرف مطالعه می کنید اما هنوز هم نتیجه دلخواه و متناسب با تلاش صرف شده را به دست نمی آورید باید در عادت های درس خواندن خود تجدید نظر کرده و از عادت های اشتباه مطالعاتی اجتناب کنید. در ادامه لیستی از عادت های اشتباه درس خواندن آمده است که باید در هنگام مطالعه از در پیش گرفتن آن ها اجتناب کنید.

1- فشرده کاری

بر اساس مطالعه ای که در ژورنال Scientific Reports منتشر شده است دانشجویانی که هر روز در ساعات ثابتی نمی خوابند یا بیدار می شوند احتمال بیشتری دارد که نمرات پایین تری کسب کنند.  برای آماده شدن برای آزمون بهتر است به جای فشار آوردن به خود در یک شبانه روز، یک یا دو ساعت از چند شب قبل از روز امتحان را به مطالعه اختصاص دهید.

خواب کافی برای گرفتن زمان استراحت و ریکاوری به ذهن و بدن شما ضروری است. با انباشته کردن مطالب و فشرده کاری در نهایت هم با نمرات پایین و هم با سلامت آسیب دیده مواجه می شوید. ایجاد عادت مناسب خواب به همان اندازه مهم است که عادات مناسب برای مطالعه.

2-انجام چند کار همزمان و ترسیم نکردن طرح کلی

تحقیقات انجام‌شده در دانشگاه استنفورد نشان داد که وقتی چند کار را با هم انجام می‌دهید نسبت به زمانی که روی انجام یک کار در یک زمان تمرکز می‌کنید بهره‌وری پایین تری دارید.  محققان همچنین دریافته اند کسانی که دائماً در معرض جریان‌های مختلف اطلاعات الکترونیکی هستند نمی‌توانند تمرکز کنند و اطلاعات را به خاطر بیاورند یا از یک کار به کار دیگر حرکت کنند. همچنین افرادی که در هر زمان فقط یک کار را انجام می‌دهند نمی توانند همزمان به کارهای دیگر فکر کنند.( به صورت عادتی).

طرح کلی به شما کمک می کند تا ایده ها را سازماندهی کنید و آنچه را که باید مطالعه کنید شفاف و روشن پیش رو داشته باشید. به خصوص اگر قرار باشد حجم زیادی از اطلاعات را  فرا بگیرید سازماندهی یک طرح اولیه برای مطالعه بسیار عادت کارامدی برای درس خواندن خواهد بود. اگر طرح کلی نداشته باشید احتمال از دست دادن موضوعات مهم و نرسیدن به نمره مورد نظر را افزایش می‌دهید.

3-گوش دادن به موسیقی و حذف کلاس ها

پخش موسیقی می تواند هنگام انجام کارهای خاص مفید باشد. می تواند به شما انگیزه دهد یا خلق و خوی شما را بهبود بخشد. بسیاری از دانش آموزان نیز این عادت مطالعه را در هنگام مطالعه مفید می دانند.  با این حال تحقیقات نشان می دهد که موسیقی به افرادی که دنبال یادگیری چیزهای جدید یا پیچیده هستند کمکی نمی کند. موسیقی به‌ویژه آهنگ‌های دارای متن می‌تواند فضای پردازش را اشغال کرده و درک مطالبی را که مطالعه می‌کنید برای شما سخت کند.

اگر کلاس نروید ساعت‌های زیادی را صرف کپی کردن یادداشت‌ها می‌کنید و از دوستان در مورد محتوا و مطالب درس‌هایی که از دست داده‌اید می‌پرسید. برای شرکت در هر کلاس نظم و انضباط و عزم زیادی لازم است اما اگر به طور منظم از رفتن به کلاس ها صرف نظر کنید باید درس را بخوانید و همه چیز را از صفر شروع کنید به یادگرفتن و طبیعتا گرفتن نمرات بهتر را برای شما دشوار تر می کند.

4-دست کم گرفتن عوامل حواس پرتی

بیشتر دانش‌آموزان میزان تأثیر محیط اطراف بر توانایی خود برای مطالعه را دست کم می‌گیرند. حواس پرتی تأثیر منفی بر زمان مطالعه و کیفیت یادگیری دارد. هنگام تلاش برای تمرکز بر مطالعه حذف همه اشکال حواس‌پرتی از جمله دستگاه‌های تلفن همراه، تلویزیون و رایانه مهم است. دانش آموزان باید تمام تلاش خود را به کار گیرند تا در محیطی آرام که حواس پرتی را به حداقل می رساند مطالعه کنند.

در عصر دیجیتال دیدن افرادی که در جاها و موقعیت های مختلف با تلفن های هوشمند خود سروکار دارند متداول است. برخی ممکن است به دلیل FOMO (ترس از دست دادن موبایل) حساب های رسانه های اجتماعی خود را به طور مداوم و مابین وظایف مهم و اصلی مرور کنند. برای مقابله با چنین مزاحمتی و عدم استفاده از شبکه های اجتماعی حین درس خواندن، در برابر وسوسه بررسی فیس بوک، توییتر، اینستاگرام یا اسنپ چت خود با بستن همه برگه اعلان آن ها از مرورگر رایانه یا لپ تاپ خود گام اول را بردارید.

5- عدم مطالعه فعالانه و بی نظم بودن

خواندن و برجسته کردن یادداشت ها برای یادگیری چیزهای جدید و پیچیده کافی نخواهد بود. انجام برخی از راهبردهای مطالعه فعال مانند خواندن تکالیف به زبانی که فهم آن برای شما ساده تر است یا آموزش آموخته های خود به دیگران و برگزاری یک آزمون شخصی را باید در نظر داشته باشید. به گفته پروفسور ممتاز مارتی لوبدل، تست کردن یا امتحان کردن خود یک عادت بسیار مفید و اثربخش است زیرا ناگزیرید اطلاعات دریافتی از کتاب را مانند سر جلسه امتحان از حافظه خود بیرون بکشید.

با همه مسایل و دعدغه های شخصی برای انجام دادن و فکر کردن، بی نظمی موجود درس خواندن را سخت تر می کند. برای نطم دهی فقط یادداشت برداری نکنید بلکه یادآوری ها را در مکان های عجیب و غریبی که در معرض دید باشد نگه دارید. دفترچه ای داشته باشید که در آن تاریخ امتحانات، تکالیف انجام نشده، ضرب الاجل ها و برنامه های مطالعه ای را یادداشت کنید. همچنین می‌توانید برنامه‌ای را دانلود کنید که به شما کمک کند همه چیزهای مرتبط با مطالعه را سازماندهی کنید.



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 22:25 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

بازی درمانی

بازی درمانی نوعی مشاوره یا روان درمانی است که از بازی برای ارزیابی، جلوگیری و یا درمان چالش های روانی - اجتماعی استفاده می کند.

اگر چه بازی درمانی در بزرگسالان هم قابل استفاده است اما بیشتر در مورد کودکان استفاده میشود. به نظر میرسد بازی درمانی  فقط در مورد تفریح با اسباب بازی ها است. با این حال، تحقیقات در روانشناسی کودکان نشان می دهد که بازی درمانی در معالجه انواع سلامت روان و اختلالات رفتاری مؤثر است.

موارد استفاده از بازی درمانی

کودکان فاقد مهارت های شناختی و کلامی برای صحبت در مورد برخی از مسائل هستند, به عنوان مثال غم و اندوه می تواند بسیار پیچیده باشد و کودک ممکن است در بیان افکار و احساسات خود دچار مشکل شود.

بازی می تواند راهی آسان برای کودکان باشد تا در مورد موضوعاتی که برای آنها ناراحت کننده است کار کنند. آنها می توانند صحنه ها را اجرا کنند، به مشکلات خاص بپردازند یا شخصیت هایی خلق کنند که احساسات خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند.

کودکان اغلب احساسات خود را با اسباب بازی ها بروز می دهند. کودکی که یک دوست عزیزش را از دست داده، ممکن است از عروسک هایش استفاده کند تا یک شخصیت غم انگیز را که دوستش را از دست می دهد به تصویر بکشد. یا کودکی که شاهد خشونت خانگی است ممکن است از یک عروسک برای نشان دادن کودکی که در زیر تختخواب پنهان شده استفاده کند زیرا بزرگسالان در حال جنگ هستند.

بسته به نوع بازی درمانی که به کار گرفته می شود، درمانگر ممکن است در نقاط مختلف نمایشنامه مداخله کند تا به حل مسئله به روش های مختلف کمک کند.

 موضوعات مورد بحث در بازی درمانی

  •      تروما و بحران
  •      اختلالات اضطرابی
  •     افسردگی
  •     بیش فعالی
  •      اختلال طیف اوتیسم
  •      اندوه و ضرر
  •     مدیریت خشم
  •      پرخاشگری
  •      طلاق
  •      مشکلات مربوط به مدرسه
  •     معضلات اجتماعی
  •      ناتوانی جسمی و یادگیری

برخی از اسباب بازی های رایج بازی درمانی

بسیاری از متخصصین بازی درمانی دارای یک اتاق اختصاصی بازی درمانی هستند که مملو از مواردی است که به روند درمان کمک می کند. برخی از اسباب بازی های رایج بازی درمانی:

  •      ارقام عمل
  •      بازی های درمانی، مانند صحبت کردن، حس کردن, بازی توقف یا شل شدن و فکر کردن
  •      خانه عروسک
  •      توله سگ
  •     لوازم هنری
  •      سینی شنی با مجسمه
  •      مجسمه های حیوانات
  •     ماشین های اسباب بازی
  •      بلوک
  •      دستبند بازی
  •      اسباب بازی های موسیقی
  •      آشپزخانه با غذای تند و تیز

انواع روش های بازی درمانی

  •     غیر رهنمود( یا کودک محور)
  •     دستورالعمل

بازی درمانی کودک محور:

 به کودکان اسباب بازی داده می شود و آنها اجازه دارند که چگونه وقت خود را سپری کنند. در این مورد آنچه باید انجام دهند یا چگونه باید مشکلات خود را حل کنند، هیچ راهنمایی ای به آنها داده نمی شود.

رویکرد غیرمستقیم نوعی از روان درمانی است. در این رویکرد پیش فرض اساسی این است که اگر اجازه انجام این کار داده شود، کودکان راه حل هایی برای مشکلات خود پیدا می کنند.

کل جلسه معمولاً بدون ساختار است. درمانگر ممکن است کودک را بدون سر و صدا مشاهده کند یا ممکن است درباره آنچه کودک انجام می دهد اظهار نظر کند.در صورت دعوت كودك، درمانگر ممكن است با کودک همراه شود. اما، در نهایت، انتخاب به کودک واگذار شده است.



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه سی ام اردیبهشت ۱۴۰۱ | 19:39 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

تله های شخصیتی

علم روانشناسی طیف وسیع و گسترده‌ای را به حوزه‌های شناختی این واژه که تمامی آنها بر اساس واقعیت تا تجربه شکل گرفته‌اند را اختصاص داده است. تله شخصیتی یا تله زندگی یک واژه کاملاً عامیانه است که به طرح‌واره متخصصان روانشناسی اشاره دارد و دقیقاً به این مسئله اشاره دارد که الگوی شخصیتی ما در همان سنین کودکی شکل می‌گیرد. از آنجایی که همه ما انسان‌ها در دوران کودکی خود، ناتوان، ناآگاه، بی‌تجربه و وابسته به دیگران هستیم و ممکن است آسیب‌های زیادی را پشت سر بگذرانیم بنابراین تمامی این موارد می‌توانند زمینه‌ساز ایجاد تله شخصیتی ما شوند که احتمال دارد تا آخر عمرمان همراهمان باشند.

تله شخصیتی چیست؟

تله شخصیتی به الگوهای تکرار شونده در هر انسانی گفته می شود که توسط اطرافیان او مانند پدر، مادر، خواهر، برادر، دوستان، آشنایان و یا حتی رسانه های خبری به او  تلقین می شود. در واقع تله ی زندگی چارچوب های فکری و ذهنی هر انسانی را تشکیل می دهد که از دوران کودکی در شخص شکل می گیرد و از همان زمان شروع به تصمیم گیری و انتخاب می کند.

تله های شخصیتی شامل هجده طرحواره می شوند که توسط "جفری یانگ" (روان‌شناس، روان درمانگر, استاد دانشگاه و اهل آمریکا است. جفری یانگ فردی است که طرحواره درمانی را بنیان گذاری و توسعه داده است. وی مولف چندین کتاب مهم در زمینه نظریه شناختی رفتاری و طرحواره درمانی است) مطرح شد. این ۱۸ طرحواره در ۵ حوزه تله های شخصیتی مورد بررسی قرار می گیرند.

1. بریدگی و طرد

  •     طرد و رها شدگی
  •      بی اعتمادی - بد رفتاری
  •      محرومیت هیجانی
  •      نقص و شرم
  •      بیگانگی و انزوای اجتماعی

2. استقلال و عملکرد مختل شده

  •     وابستگی - بی کفایتی
  •     آسیب پذیری نسبت به بیماری و ضرر
  •     گرفتار - خود تحول نیافته
  •     شکست

3. محدودیت های مختل

  • استحقاق - بزرگ منشی
  • خود کنترلی و خود انضباطی ناکافی

4. دیگر جهت مندی

  •     اطاعت
  •     ایثار
  •     تأییدطلبی

5. گوش به زنگی بیش از حد و بازداری

  •     منفی گرایی - بدبینی
  •     تنبیه گرایی
  •     استاندارد های سخت
  •      انتقاد جویی

تمامی این طرحواره ها به جز طرحواره ی طرد و انزوا که در نوجوانی به وجود می آید معمولا قبل از شش سالگی در ذهن کودک نقش می بندد. کودکی دوران شگفت انگیزی در زندگی ما است که تاثیر گذارترین سال های شکل گیری ذهن افراد تا شش سالگی می باشد. به طوری که کودک هر چیزی را از محیط اطراف خود می گیرد به عنوان حقیقت می پذیرد بنابراین هر چیزی را که از والدین خود یاد می گیرد واقعی و درست تصور می کند.

مواردی مهم از انواع تله های شخصیتی 

  • تله رها شدگی

به این معنی است که همواره ترس از تنهایی دارند و احساس می کنند تمام افرادی که دوستشان دارند آن ها را ترک خواهند کرد. برای درمان، این افراد باید به این باور برسند که هر کسی به هر طریقی ممکن است عزیزانش را از دست بدهد و این روال طبیعی دنیاست.

  • تله بی اعتمادی

این افراد دائما در ترس و نگرانی هستند که سرشان کلاه نرود و از دیگران آسیب نخورند. به دیگران اجازه صمیمیت نمی دهند. این واقعیت که هیچ جا امن نیست و به هیچ کس نمی توان اعتماد کرد درون این افراد شکل گرفته است. این افراد باید به این باور برسند که همه انسان ها شبیه به هم نیستند و اگر کسی قصد نزدیک شدن دارد صرفا برای سوءاستفاده نیست.



ادامه مطلب
تاريخ : پنجشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 21:52 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

مرزهای روابط و تکنیک های مرزگذاری

مرزهای یک زیرمنظومه عبارت است از مقرراتی که معین میکند چه کسی و چگونه جزء این زیرمنظومه است. برای مثال، مرز زیرمنظومه والدینی وقتی مشخص می شود که مادر به فرزند ارشد خود می گوید:"تو، پدر برادرت نیستی."

مرزها باید طوری مشخص باشند که برای اعضای زیرمنظومه امکان اجرای نقش هایشان را بدون مزاحمت بیجا فراهم کند، و در عین حال اجازه تماس اعضای زیرمنظومه با سایرین را هم بدهد. وضوح مرزها درون خانواده یک پارامتر مفید برای ارزیابی عملکرد خانواده است.

انواع مرزهای خانوادگی

  • مرز مشخص و بهنجار:

 در مرزهای مشخص زیرمنظومه ها نقش خود را به درستی ایفا می کنند. برای مثال فرزندان که در زیرمنظومه فرزندی قرار دارند در زیرمنظومه زن و شوهری که مربوط به روابط پدر و مادرشان می باشد دخالت نمی کنند.

  • مرز درهم تنیده:

 در مرزهای درهم تنیده افراد در زیرمنظومه های یکدیگر مداخله می کنند. احساس تعلق شدیدی وجود دارد. استقلال فردی اعضا از دست می رود. نسبت به هر تغییری از وضع مانوس و متداول شدیدا و به سرعت واکنش نشان می دهد. ممکن است والدین یک خانواده بهم تنیده، اگر فرزندشان دسر خود را نخورد، به شدت ناراحت شوند.

  • مرز خشک یا سخت و گسسته:

در مرزهای خشک و نامنعطف و گسسته ارتباط بین زیرمنظومه ها دشوار است و نقش حمایتی فلج است. اعضای زیرمنظومه یا خانواده گسسته، ممکن است مستقلانه عمل کنند. اما گرفتار یک احساس استقلال مسخ شده اند و از فقدان حس وفاداری و تعلق و طلب حمایت مورد نیاز، رنج می برند. خانواده گسسته حتی وقتی واکنش هم لازم است، میلی به واکنش ندارد. والدین یک خانواده گسسته، شاید نسبت به نفرت فرزند خود از مدرسه هم بی اعتنا بمانند.

 بنابراین در زندگی زناشویی لازم است به نیازمان به داشتن حد و مرز توجه كنیم، زیرا باید تابع همان قوانینی باشیم كه برای همسرمان می‌پسندیم. اطاعت از فرآیند حد و مرز در زندگی مشترك باعث برقراری مساوات می‌شود و رابطه میان زوج‌ها را متوازن می‌كند. در چنین حالتی دیگر رابطه از بالا به پایین یا از پایین به بالا وجود نخواهد داشت.

حد و مرز، مسئولیت را تعریف می‌كند تا هر كس بداند چه وظایفی دارد. حد و مرز در شرایطی بیشترین فایده را دارد كه زن و شوهر هر دو آزادی‌هایشان را محدود كنند تا بتوانند بهتر یكدیگر را دوست بدارند. شما در چنین شرایطی به این علت كه همسرتان را دوست دارید و می‌خواهید زندگی و رشدش را بهبود بخشید، خواسته‌های خودخواهانه‌تری را كنار می‌گذارید و حتی در استفاده از آزادی‌های مشروع خود هم انعطاف‌پذیر می‌شوید.

نمی‌خواهید از آزادی‌هایتان استفاده كنید تا به عزیزتان آزار برسانید و با توجه به این اصل به حد و مرز همسرتان پاسخ می‌دهید. عشق زمانی شكوفا و عمیق می‌شود كه دو نفر محدودیت ناشی از رعایت‌كردن و محترم‌شمردن حد و مرز همسرشان را بپذیرند و مطمئنا زمانی كه هر دو حد و مرز یكدیگر را رعایت كنند، نتایج خوبی هم می‌گیرند.

احترام به استقلال همسر

ما اغلب عاشق كسی می‌شویم كه مستقل، محكم، قوی، مسئول و خوددار و فعال است. بعد وقتی او را به دست می‌آوریم سعی می‌كنیم او را تغییر دهیم. اگر او به مستقل‌ بودنش ادامه دهد حسادت‌مان گل می‌كند، گویی برای بودن در این رابطه باید او را تا حدی محدود كنیم و دست و پایش را ببندیم. اینجاست كه شروع می‌كنیم به نصیحت‌كردن وی، محدودكردن انتخاب‌هایش، محدودكردن دیدگاه‌هایش (رویاهایش)‌ و آزادی‌های وی. اما این اشتباه است.

 ما باید عقب بایستیم و آزادی همسرمان (البته آزادی‌های بجا و معقول)‌ را به او برگردانیم. بعد از مدتی كه از روابط‌تان می‌گذرد، بیایید با خودتان فكر كنید آیا او هنوز هم فردی مستقل است یا این‌كه فضای اختصاصی، اعتماد به نفس، استقلال و شادابی او را یكجا از بین برده‌اید؟ به راستی چرا ناخودآگاه تمایل داریم همسر خود را مهار كنیم و او شادابی خود را از دست بدهد؟ چرا لازم می‌دانیم هر جایی كه او هست ما هم همواره حضور داشته باشیم؟

شما باید طرف مقابل خود را تشویق كنید. شاید هم نیاز باشد به طور مستقل زمانی را صرف كشف مجدد استعدادها و مهارت‌هایش و شما هم باید بعضی مواقع عقب‌نشینی كنید و سعی نكنید مانع وی شوید. اكثر روابط موفق یك ویژگی مهم دارند كه آن استقلال است. زن و شوهر باید زمانی را جدا از هم سپری كنند، این نشانه بلوغ و داشتن یك زندگی خوب و سالم است. پس سعی كنیم به حریم خصوصی یكدیگر احترام بگذاریم.

مرزگذاری برای كودكان

كودكان با مرزگذاری متولد نمی‌شوند. آنها مرزها را از روابط و ضوابط بیرونی گرفته و درونی می‌كنند. برای این‌كه كودكان یاد بگیرند در قبال چه چیزی مسئولیت دارند والدین مجبورند مرزهای روشنی را برای آنها ترسیم كنند و به شكلی با آنها رابطه برقرار كنند كه بتوانند مرزهای خود را شناخته و یاد بگیرند. كودكان از طریق مشاهده عملكرد شما در ارتباط با مرزهای دنیای خودتان نكاتی را می‌آموزند. آنها چگونگی رفتار شما با خود، همسرتان و همكاران‌تان را تماشا می‌كنند و برای یادگیری چیزهای خوب یا بد با شما رقابت می‌كنند.

آنان همواره در جستجوی افراد قدرتمندتر هستند و می‌خواهند مانند آنان باشند. آنان با پوشیدن كفش‌های پدر و استفاده از لوازم آرایش مادر سعی می‌كنند نقش بزرگسالان را بازی كنند و ببینند چه نقشی برای آنها مناسب است. به این معنا مرزها بیشتر از آن كه آموخته شوند، «گرفته» می‌شوند.

در واقع یكی از بزرگ‌ترین لطف‌های شما به‌عنوان پدر و مادر این است كه به فكر تعیین حد و مرز برای فرزندان‌تان باشید و یكی از بزرگ‌ترین شكست‌های شما در جایگاه والدین این است كه در ایجاد مرزها غفلت كنید. درباره مرزگذاری شما به‌عنوان والد می‌توانید به فرزندتان در نظر گرفتن حد و حدود و مرزها آموزش دهید.

شما با گفتن این جمله كه «تو مسئول رفتار خودت هستی» به آنها می‌آموزید كه آنان باید مسئولیت رفتارهایی چون تمیز كردن اتاق‌شان، گرفتن نمرات خوب و داشتن رفتار مناسب را بپذیرید. با این كار یعنی ایجاد مرزها برای كودكان‌تان هم جایگاه خود را حفظ می‌نمایید، هم به فرزندتان می‌آموزید كه همیشه نمی‌توانید با زورگویی یا بیش‌خواهی به حقوق دیگران تجاوز كنند.



ادامه مطلب
تاريخ : چهارشنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 22:22 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

قانون بالن : تکنیکی برای جایگزینی عادت‌های بد با ایجاد یک عادت جدید

قانون بالن در حقیقت قانون ترک عادت ها و جایگزینی آن با رفتارهای تازه تر است. ترک عادت هایی که مانع پیشرفت در زندگی و توسعه فردی می شود. بر همگان آشکار است که بالن برای بالا رفتن نیاز به سبک شدن و پرت کردن کیسه های اضافی دارد. عادت های مسدود کننده انسان نیز مانند کیسه های بالن چنانچه فرد تمایل به رشد و پیشرفت داشته باشد باید از او جدا شده و دور ریخته شود. بنابراین با اتخاذ شیوه های جدید رفتاری می توان قانون بالن را در زندگی شخصی پیاده کرد. از جمله دوری گزیدن از افراد سمی زندگی و شکل دهی رفتارهای مناسب با افراد مناسب و انگیزه بخش.

قانون بالن و شیوه استفاده از آن

این نظریه به درک این موضوع کمک می کند که رهایی از افکار منفی روحی که برای رسیدن به اهداف یک عامل موثر محسوب می شود مانند استرس بیش از حد اغلب می تواند یک دارایی و دستاورد بسیار ارزشمند باشد. از بین بردن استرس یک فرد اغلب شبیه به این است که چگونه هوا را از یک بالون آزاد می کنید؛ آن هم به شیوه ای کارساز یعنی به آرامی و به تدریج و نه به یکباره و ناگهانی. مردم باید تعادلی را در زندگی خود پیدا کنند که آن ها را به سمت زندگی شادتر و موفق تر هدایت کند. شما نمی توانید بطور دائم به پرباد کردن بالن خود ادامه دهید و انتظار یک صعود امن را داشته باشید.

شیوه منطبق کردن قانون بالن با زندگی

در قانون بالن چند متغیر اساسی نقش آفرینی می کنند. از جمله صدها کیسه و وزنه متصل به سبد بالن که به عنوان نگهداره و نقطه اتکا بالن به شمار می رود سپس مشعل بالن و شدت حرارت تولیدی که در واقع انرژی مورد نیاز بالن را تامین می کند. پس از آن نیروی باد است که به حرکت درست بالن کمک شایانی می کند. هر یک از این متغیرها در دنیای واقعی می تواند مفهوم منحصر به فردی به خود بگیرد. اهدافی که شما برای دستیابی برای خود تعریف می کنید می تواند توسط عوامل بیرونی تحت تاثیر قرار بگیرد. وزنه های سنگین آویز شده به بالن شما می تواند همان عوامل بیرونی باشد که برای دستیابی به اهداف مانع ایجاد می کنند. با سبک کردن این وزنه ها راه دسترسی به اهداف آسان تر خواهد شد. مشعل بالن که نیروی محرکه بالن محسوب می شود همان انگیزه های درونی شما است که مسیر را جهت دسترسی به اهداف قابل تحمل می کند. علاوه بر انگیزه درونی ویژگی های شخصی نیز بخشی از این نیروی محرکه و سوخت مورد نیاز محسوب می شود. برای آگاهی بیشتر در زمینه موفقیت در زندگی کلیک کنید.عامل بعدی نیروی باد است که در نقش چالش ها و فرصت های پیش روی شما در مسیر پر فراز و نشیب نقش بازی میکند. اینکه شما چطور در مسیر باد مقاومت می کنید و اجازه می دهید باد بالن شما را به کدام جهت ببرد در نتیجه نهایی که همان صعود بالن بر فراز آسمان است تاثیرخواهد گذاشت.

ترک عادت بد و تثبیت عادت خوب

همه افراد عادات منحصر بفردی دارند و در مجموع هیچ مشکلی در آن ها به خودی خود وجود ندارد. برخی از عادت ها بسیار مفید هستند. مانند اینکه شب ها قبل از خواب لباس های خود را برای محل کار آماده کنید یا به طور خودکار هنگام خروج از اتاق، چراغ ها را خاموش کنید. از طرفی عادات دیگری مانند جویدن ناخن، نوشیدن کافئین دیرهنگام در روز یا چرت زدن زیاد ممکن است چندان مفید نباشند. ترک و تغییر عادت های بد می تواند دشوار باشد به خصوص اگر برای مدت طولانی درگیر آن ها بوده اید. اما درک چگونگی شکل گیری عادات در وهله اول این روند را تسهیل می کند. 

مراحل شکل گیری عادت جدید با قانون بالن

چند نظریه در مورد چگونگی شکل گیری عادات وجود دارد. ایده 3 Rs یکی از اصلی ترین موارد است. این ایده مخفف سه مرحله یاداوری رفتار، روتین شدن رفتار و پاداش پس از عمل به رفتار است.

    یادآوری: این یک محرک یا نشانه ای است که می تواند یک رفتار آگاهانه مانند شستشوی توالت یا احساسی مانند عصبی بودن باشد که شما را به تبدیل آن به مرحله بعدی یعنی روتین شدن و روال عادی زندگی سوق می دهد.

    روال: این رفتار مرتبط با چکاندن ماشه اول است. شستشوی توالت باعث می شود دست های خود را بشویید در حالی که احساس عصبی بودن باعث ناخن جویدن کودکان و بزرگسالان می شود. انجام دادن کاری بارها و بارها می تواند رفتار را روتین کند.

    پاداش: پاداش مرتبط با یک رفتار در نهایت به شکل گیری عادت ها کمک می کند و این همان مرحله چفت شدن کیسه های بالن به بدنه آن است که مانع از سبک شدن برای رشد و پیشرفت می شود. اگر کاری انجام می دهید که باعث لذت می شود یا پریشانی را به طور موقت تسکین می دهد افزایش دوپامین در مغز شما را به انجام دوباره آن ترغیب می کند.

1- شناسایی محرک ها

به یاد داشته باشید محرک ها اولین قدم در شکل گیری عادات هستند. شناسایی محرک های پشت رفتارهای همیشگی شما اولین قدم برای عبور از آن هاست. چند روزی را صرف پیگیری عادت خود کنید تا ببینید آیا از الگوهای خاصی برای بروز پیدا کردن پیروی می کند یا خیر. به مواردی مانند:

  •     رفتار معمولا کجا اتفاق می افتد؟
  •     چه زمانی از روز؟
  •     وقتی این اتفاق می افتد چه احساسی دارید؟
  •     آیا افراد دیگری درگیر هستند؟
  •     آیا بلافاصله بعد از چیز دیگری اتفاق می افتد؟

فرض کنید می خواهید بعد از نیمه شب بیدار نمانید. پس از چند روز ردیابی رفتار خود متوجه می شوید که اگر بعد از شام شروع به تماشای تلویزیون یا گپ زدن با دوستان کنید، تمایل دارید بیشتر بیدار بمانید. اما اگر مطالعه کنید یا قدم بزنید زودتر به رختخواب می روید. سپس تصمیم می گیرید تلویزیون تماشا نکنید و گوشی خود را بعد از ساعت نه شب خاموش کنید. در شب های هفته حذف محرک - تماشای تلویزیون یا صحبت با دوستان - انجام روتین تا دیر وقت بیدار ماندن را دشوارتر می کند.



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 23:5 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

اصول اساسی فرزند پروری موفق

فرزندپروری مجموعه ای از دانش و مهارت های تربيت كودكان به روشی سازنده و غير مخرب است ، راهی برای اين كه توانايی ها و مهارت های آنان را رشد دهيم و مشكلات رفتاری شان را اداره كنيم . بنابراين هدف اصلی از تربيت كودكان ، بار آوردن افرادی مستقل ، توانمند ، مسئول و با اعتماد به نفس است كه از رشد اخلاقی و اجتماعی مناسب برخوردار باشند . برای رسیدن به این اهداف ، لازم است والدین رویکردی مثبت در فرزندپروری داشته و اصول مهم آن را رعایت کنید .

فرزندپروری خوب ، هنر و مهارت تربیت فرزندان به بهترین وجه ممکن و از طریق تامین نیازهای عاطفی و جسمی آن ها از دوران کودکی تا بزرگسالی است . آگاهی از مهارت های فرزندپروری تنها مختص به والدین نیست بلکه می تواند برای افرادی دیگر نظیر سرپرستان حقوقی ، پدر بزرگ و مادربزرگ و همچنین برای خواهر و برادر بزرگ تر نیز مفید باشد .

فرزند پروری به معنای فراهم کردن صمیمیت و عاطفه برای کودکان توسط والدین در فضایی پایدار و بدون محدودیت در خانه است . فرزند پروری خوب بسیار مهم تر از آموزش هایی است که کودکان در مدرسه می بینند و در سلامت روان فرزندان بسیار موثرتر از درس های مدرسه است . کودکانی که توسط والدین حمایت گر پرورش یافته اند در تمام جنبه ها از جمله در کار ، در مدرسه و در پیشرفت کلی زندگی بسیار موفق عمل می کنند .

بهترین روش فرزند پروری

بسیاری از والدین ممکن است بر اساس واکنشهای ناگهانی خود عمل کنند یا فقط از همان روشهای فرزند پروری استفاده کنند که در گذشته والدین آنها استفاده کرده بودند . در این شرایط معمولا والدین چندان به اثربخشی این روش ها  توجهی ندارند و به عنوان تنها راهی که آموخته اند از آن استفاده می کنند.

فرزند پروری یکی از شاخه های علوم اجتماعی است که در مورد آن تحقیقات زیادی انجام شده است .  مهم نیست که سبک فرزند پروری شما چگونه است یا سوالات یا نگرانی های شما در مورد پرورش فرزاندانتان چیست .

متخصصانی که در این زمینه آموزش دیده اند می توانند طیف وسیعی از مشکلات اعم از اختلال پرخوری تا برخورد با مشکلات رفتاری مانند پرخاش را مورد درمان قرار دهند .

در این مبحث به بررسی  ده اصل اساسی فرزند پروری ، نکات و رهنمودهایی برای حل مشکلات رفتاری کودکان پرداخته شده است .

بر طبق نظر متخصصان  والدین خوب به  همدلی ، صداقت ، اعتماد به نفس ، کنترل خود ، مهربانی ، همکاری و خوشرویی نیاز دارند .

همچنین  لازم است با کسب مهارت های مختلف باعث تقویت کنجکاوی فکری و انگیزه در کودکان  شوند .

  •  فرزندان از والدین الگوبرداری می کنند

 فرزندان شما از آنچه شما انجام می دهید یاد می گیرند و الگو برداری می کنند .

این یکی از مهمترین اصول است که آنچه شما انجام می دهید بر روی رفتار کودک اثر گذار خواهد بود.  لازم است والدین در مقابل رفتار کودک به صورت ناگهانی و بدون فکر عکس العمل لحظه ای نشان ندهند.

والدین باید از خود بپرسند ، من قصد انجام چه کاری را دارم و آیا  احتمال دارد که این عمل نتیجه ای مطلوب را به وجود آورد و من را به هدفم برساند ؟

  • والدین نمی توانند همیشه دوست داشتنی باشند.

این یک امر غیر ممکن است که بتوان تنها با محبت کردن به کودک او را به درستی پرورش داد.  یا به تعبیر دیگر نشان دادن عشق و محبت به فرزندان تنها راه پرورش و رشد دادن ذهن و جسم کودک نیست .

نشان دادن عشق و محبت به کودک تنها از طریق کلمات یا رفتار برای انتقال عشق به او کافی نیست . گاهی لازم است والدین از طریق رفتارهای جایگزین محبت خود را به کودک نشتن دهند.

به عنوان مثال داشتن نرمش در موارد خاص ، کاهش سطح انتظارات و اجتناب از تحت فشار قرار دادن کودک یا دادن یک هدیه مناسب همگی می توانند نشان دهنده عشق و محبت والدین به کودک باشند.

در زندگی فرزند خود حضور فعال داشته باشید.

"اینکه به عنوان پدر و مادر در زندگی فرزند خود حضور فعال داشته باشید مسئله ای زمان بر بوده و  کار نسبتا سختی است . اما والدین با تجدیدنظر و تنظیم مجدد اولویت های زندگی قادر به انجام این کار خواهند بود.

این کار به معنای فدا کردن بعضی از اولویت های کوچک در مقابل اولویت مهم تر و بزرگتری می باشد. سعی کنید که از نظر روحی و جسمی همواره در زندگی فرزند خود حضور فعال داشته باشید.

حضور فعال به معنای انجام تکالیف کودک یا اصلاح مداوم آن نیست . تکالیف درسی ابزاری است برای معلمان که بدانند کودک در حال یادگیری است یا خیر.

اگر تکالیف کودک را انجام دهید ، به معلم اجازه نمی دهید تا از وضعبت کودک شما ارزیابی درستی به عمل آورد.

  •  فرزند پروری متناسب با سن کودک

از نظر قواعد فرزند پروری با رشد کودک خود همگام باشید. فرزند شما در حال بزرگ شدن است. در نظر بگیرید که بالا رفتن سن چگونه بر رفتار کودک تأثیر می گذارد.

همان انگیزه استقلال که باعث می شود کودک 3 ساله شما همیشه" نه"بگوید ، انگیزه او برای یادگیری توالت رفتن است.

همان جهش رشد فکری که باعث می شود کودک 13 ساله شما در کلاس کنجکاو و پرسشگر شود ، باعث می شود رفتار یا حضور او در میز شام بحث برانگیز باشد.



ادامه مطلب
تاريخ : دوشنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 20:9 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

راهکارهای برخورد با پرخاشگری کودکان

همه‌ی کودکان پرخاشگری می‌کنند و این موضوع مختص کودک شما نیست، پس نگران نباشید و با کودک خود مثل کالای معیوبی که نیاز به تعمیر دارد، رفتار نکنید.

هر کودکی بالاخره دوره‌هایی از نافرمانی و خودسری را تجربه می‌کند، در این شرایط وظیفه‌ی شماست که اوضاع را کنترل کرده و آگاهانه رفتار کنید. توجه داشته باشید، راهی را که برای کنترل رفتار کودکتان انتخاب می‌کنید، می‌تواندبه تفاوت زیادی در رفتار او منجر بشود.

کنترل پرخاشگری و بدرفتاری‌های کودک می‌تواند شما را چه از نظر جسمی و چه از نظر روحی دچار استهلاک و فرسایش کند، ولی نگران نباشید، فقط کودک شما این‌طور نیست. در ادامه برخی از فنونِ کنترل پرخاشگری‌های شایع در کودکان را معرفی می‌کنیم که به شما در ایجاد و برقراری رابطه‌ی مادر-فرزندیِ مناسب کمک خواهند کرد.

چه رفتاری در کودکان اوقات تلخی و پرخاشگری تلقی می‌شود؟

شدت بدخلقی در کودکان می‌تواند از ناله و شکایت کردن، غر زدن و گریه کردن تا جیغ کشیدن، دست و پا زدن و لگد زدن، متفاوت باشد؛ این رفتار بیشتر در بین پسران و دختران 1 تا 4 ساله دیده می‌شود.

کودکان، برخلاف بزرگسالان، حس کنترل ندارند، بنابراین به دلیل عدم توانایی‌شان برای رسیدن به هدف و خواسته‌شان احساس سرخوردگی می‌کنند. آیا زمانی را که حس می‌کردید در وضعیت خاصی کنترلتان را از دست داده و حس وحشتناکی را تجربه کرده‌ بودید، به یاد می‌آورید؟ آن حس دقیقا همان چیزی است که کودک شما ممکن است تجربه کند، با این تفاوت که او درک نمی‌کند که می‌تواند شیوه‌ی رفتارش را کنترل کند.

چرا کودکان پرخاشگری می‌کنند؟

اعتقاد بر این است که بروز بدخلقی در رفتار کودک می‌تواند دلایل متفاوتی داشته باشد؛ گرسنگی، به دنبال توجه بودن، دنبال اطمینان و آرامش و امنیت بودن یا فقط احساس ناراحتی از جمله‌ی این دلایل هستند. اغلب کودکان زمانی پرخاشگری می‌کنند که تسلیم خواسته‌هایشان نمی‌شوید؛ این خواسته می‌تواند هر چیزی باشد، درخواست یک اسباب بازی خاص یا سایر خواسته‌های غیرمنطقی!

مقابله با پرخاشگری کودکان

اگر کودک شما بیشتر از حد قابل قبول، پرخاشگری می‌کند، وقت آن است که مداخله کنید، روش هایی را پی‌بگیرید و مراحل آنها را انجام دهید تا اطمینان پیدا کنید که کودکتان خوب رفتار می‌کند و احساساتش تحت کنترل است. در زیر برخی از راه‌های چگونگی جلوگیری از بروز این رفتارها در کودکان را مرور می‌کنیم.

۱. از گفتن «نه، نکن و بس کن» اجتناب کنید

این یکی از بهترین راه‌ها برای جلوگیری از بروز تندخویی در کودکان است. هرچند ممکن است دشوار باشد، اما وقتی صحبت از کنترل تندخویی فرزندتان می‌شود، این اساسی‌ترین قانونی است که مهارت ویژه‌ای در این حوزه به شما می‌دهد. لازم نیست که به هرچیزی بله بگویید و جواب مثبت بدهید، اما تلاش کنید از واژه‌های منفی‌ای که ممکن است کودک با شنیدن آنها احساس شکست‌ کند و تسلیم ناتوانی‌اش بشود، اجتناب کنید.

توجه کنید که مکالمه‌ی شما با کودکتان بر سر قشقرقی که به پا‌کرده نباید به یک مبارزه‌ی قدرت بدل بشود. وقتی در این مرحله دارید با کودکتان کنار می‌آیید باید ملایمت و ملاطفت کمتری نشان بدهید. به جای گفتن «نه، نمی‌خوام تو این کارو انجام بدی،» سعی کنید بگویید «دوست دارم اون کار رو به خاطر مامان انجام بدی».

۲. تجزیه و تحلیل کنید

یکی از راه‌های خوب برای حفظ ارتباط و درک نیازها و احساسات کودک این است که بدانید چه چیزی او را نگران کرده و سبب می‌شود که او به ابراز رفتار تندخویانه تمایل پیدا‌ کند. این رفتار ممکن است در هر کودکی متفاوت باشد. اکثر کودکان به هنگام گرسنگی تمایل به پرخاشگری و بدخلقی دارند، در حالیکه سایر کودکان ممکن است دچار خواب‌آلودگی یا یک خستگی و بی حوصلگی ساده شوند. در حالی‌که ممکن است برای‌تان امکان‌پذیر نباشد که به هر نیاز و خواسته‌ای پاسخ بدهید، می توانید همیشه سعی کنید که در امور مداخله و با ایجاد تغییرات مناسب به آرام کردن کودک، کمک کنید.

۳. ارتباط چشمی برقرار کنید

در این مرحله مهم است که تا سطح چشمان کودک خود خم شوید و پایین بیایید. بسیاری از محققان بر این باورند که افرادی که با دیگران ارتباط چشمی برقرار می‌کنند بر آنها تاثیر بیشتری خواهند گذاشت، و این دقیقا همان چیزی است که شما می‌خواهید از آن در ارتباط با کودکتان استفاده کنید. عادت‌هایی مثل با فریاد دستور دادن یا داد‌زدن از اتاقی دیگر به منظور جلب توجه کودکتان را ترک کنید. در عوض، خم شوید تا هم‌قد او شوید، به چشمانش نگاه کنید و با متانت و قاطعانه و با لحنی روشن، صحبت کنید و مراقب باشید خیلی ساده یا سخت‌گیرانه عمل نکنید.

۴. به کودک زمان بدهید

اگر تشخیص دادید که فرزندتان رفتار نامناسبی دارد، به سرعت از او نخواهید که رفتارش را متوقف کند – زیرا او وسوسه خواهد شد که این رفتار را بارها و بارها تکرار کند! برای انتقال و جایگزینی هر فعالیت و رفتار دیگری به او زمان بدهید. ایده‌ی فوق‌العاده‌ی دیگر این است که اولتیماتوم و هشداری 5 دقیقه‌ای به او بدهید (در اینجا با متانت و با وقار باشید) تا گریه‌ی خود را پایان دهد یا دست از شلوغ کاری‌اش بردارد. آرامش داشته باشید – همه‌ی بچه‌ها خواستار توجه بسیار هستند، و اگر به آنها توجه نکنید، به طور خودکار به پرخاشگریشان پایان می‌دهند.

5. به کودک اجازه‌ی انتخاب بدهید

در مورد کودکانی که به دلیل کمبود قدرتشان پرخاشگری می‌کنند، این راه می‌تواند روش خوبی برای مقابله باشد. به جای سخنرانی برای کودک درباره‌ی اینکه چرا نباید این‌گونه رفتار کند، به او حق انتخاب بدهید. به جای اینکه از او بخواهید به رختخوابش برود، به او اجازه‌ی انتخاب بدهید؛ از او بپرسید «دوست داری اول مسواک بزنی یا لباس خوابتو بپوشی؟» به او اجازه بدهید که برای خودش تصمیمات کوچک بگیرد، یا وقتی برای خرید لباس و اسباب بازی بیرون می‌روید برای خودش انتخاب کند. در هر صورت اینکه او احساس می‌کند که قدرتی دارد سبب خوشحالی‌اش می‌شود.



ادامه مطلب
تاريخ : یکشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 22:42 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

رسانه های اجتماعی و تأثیر آن بر سلامت روان

در حالی که بسیاری از ما از ارتباط داشتن در رسانه های اجتماعی لذت می بریم، استفاده بیش از حد می تواند احساس اضطراب، افسردگی، انزوا و FOMO را تحریک کند. ما در این مطلب قصد داریم درباره ی تاثیر رسانه های اجتماعی در سلامت روان اطلاعاتی را ارائه دهیم.

انسان موجودی اجتماعی است. ما برای پیشرفت در زندگی به همراهی دیگران نیاز داریم و استحکام ارتباطات ما تاثیر زیادی بر سلامت روان و شادی ما دارد.

ارتباط اجتماعی با دیگران می تواند استرس، اضطراب و افسردگی را کاهش دهد. همچنین با شکل گیری احساس آرامش و شادی از احساس تنهایی به طرز چشمگیری کاهش دهد.

از طرف دیگر، فقدان ارتباطات اجتماعی قوی می تواند سلامت روانی و عاطفی شما را با خطر جدی مواجه کند.

در دنیای امروز، بسیاری از ما برای یافتن و ارتباط با یکدیگر به پلتفرم های رسانه های اجتماعی مانند فیس بوک، اسنپ چت، یوتیوب و اینستاگرام متکی هستیم.

با وجود اینکه رسانه های اجتماعی از مزیت های گسترده ای برخوردار هستند، نمی توانند  جایگزین مناسبی برای ارتباط انسانی در دنیای واقعی باشند.

انسان برای تحریک هورمون هایی که استرس را کاهش می دهند و باعث می شوند احساس شادی، سلامت و مثبت تری داشته باشد، نیاز به تماس حضوری با دیگران را دارد. از قضا صرف زمان زیاد در تعامل با رسانه های اجتماعی می تواند باعث شود که احساس تنهایی و انزوا کنید و مشکلات سلامت روانی مانند اضطراب و افسردگی را تشدید نماید.

اگر زمان زیادی را در رسانه های اجتماعی می گذرانید و احساس غم، نارضایتی، نا امیدی یا تنهایی زندگی شما را تحت تاثیر قرار می دهد، ممکن است زمان آن رسیده باشد که عادات آنلاین خود را دوباره بررسی کنید و تعادل سالم تری پیدا کنید.

جنبه های مثبت رسانه های اجتماعی

در حالی که تعامل مجازی در رسانه های اجتماعی مزایای روانی مشابه تماس چهره به چهره را ندارد، از جنبه های مثبت گسترده ای برخوردار است.

جنبه های مثبت رسانه های اجتماعی به شرح ذیل است: 

• با خانواده و دوستان در سراسر جهان ارتباط برقرار کنید و به روز بمانید.

• یافتن دوستان و جوامع جدید و برقراری ارتباط با افراد دارای علایق مشابه

• به اهداف ارزشمند بپیوندید و درباره مسائل مهم به آگاهی برسید.

• در مواقع سخت به دنبال یا ارائه حمایت عاطفی باشید.

• برای خلاقیت و ابراز وجود خود راهی پیدا کنید.

• منابع اطلاعات و یادگیری ارزشمند را با دقت کشف کنید.

 معایب استفاده از رسانه های اجتماعی بر روان

از آنجایی که فناوری رسانه های جمعی نسبتا جدید است، تحقیقات کمی برای اثبات پیامدهای بلند مدت، خوب یا بد، استفاده از رسانه های اجتماعی وجود دارد.

با این حال، مطالعات متعدد ارتباط قوی بین رسانه های اجتماعی سنگین و افزایش خطر افسردگی، اضطراب، تنهایی، آسیب رسانن به خود و حتی افکار خودکشی یافته اند.

در ادامه مهم ترین تجربیات و تاثیرات منفی رسانه های اجتماعی را بیان می کنیم.

  • احساس ناکافی بودن در زندگی

حتی اگر بدانید تصویری که در رسانه های اجتماعی مشاهده می کنید ویرایش می شوند، باز هم می توانند باعث شوند که نسبت به ظاهرتان یا آنچه در زندگی تان می گذرد احساس نا امنی کنید. افراد در رسانه های ارتباط جمعی تمایل دارند فقط نکات برجسته زندگی خود را به اشتراک بگذارند.

آن ها به ندرت نقاط ضعف زندگی شخصی را به اشتراک می گذارند. اما این احساس حسادت و نارضایتی زمانی که شما در حال مرور عکس های ایربراش شده یک دوست از تعطیلات ساحل گرمسیری آنها هستید یا در مورد تبلیغ جدید هیجان انگیز آنها در محل کار مطالعه می کنید و از بین نمی رود.

  • ترس از دست دادن (FOMO)

در حالی که FOMO قدمتی بسیار طولانی تر از رسانه های اجتماعی دارد، به نظر می رسد سایت هایی مانند فیس بوک و اینستاگرام این احساس را تشدید می کنند که دیگران بیشتر از شما سرگرم می شوند یا زندگی بهتری دارند. ترس از دست دادن می تواند عزت نفس شما را تحت تاثیر قرار دهد و با تحریک اضطراب شما را بیشتر به استفاده از رسانه های اجتماعی سوق دهد.

FOMO می تواند شما را وادار کند که هر چند دقیقه یک ‌بار گوشی خود را بردارید تا به روز رسانی ها را بررسی کنید، یا اجبارا به هر هشدار پاسخ دهید - حتی اگر این به معنای ریسک کردن در حین رانندگی، از دست دادن خواب شبانه یا اولویت دادن به تعامل با رسانه های اجتماعی باشد.

  • انزوا

مطالعه ای در دانشگاه پنسیلوانیا نشان داد که استفاده زیاد از فیس بوک، اسنپ چت و اینستاگرام باعث افزایش احساس تنهایی می شود.

در مقابل کاهش میزان استفاده از رسانه های اجتماعی می تواند در کاهش احساس تنهایی نقش داشته باشد و به بهبود بهزیستی شما بیانجامد.



ادامه مطلب
تاريخ : یکشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 0:32 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

نشانه های رابطه هایی که به ازدواج ختم نمی شوند!

اگر توقع دارید وارد هر رابطه عاطفی که می شوید یا هر پیشنهاد ازدواجی که به شما می شود ختم به خیر شده و به ازدواج برسد کاملا در اشتباهید ، اغلب روابط عاطفی بی هدف و صرفا برای پر کردن تنهایی ، برآورده کردن نیازهای جنسی ، مالی  و عاطفی در کوتاه مدت است. روابط بی هدف معمولا نشانه های مشترکی دارند اگر می خواهید بدانید چه رابطه هایی به ازدواج ختم نمیشود با ما همراه شوید.

زمانی که وارد یک رابطه عاطفی به قصد ازدواج می شوید ممکن است برایتان سوال پیش بیاید که آیا دارم وقتم را تلف می کنم؟ این رابطه می تواند به ازدواج ختم شود؟ نشانه رابطه هایی که به ازدواج ختم نمی شوند چیست ؟ چطور مطمئن شوم طرف مقابل مرا برای ازدواج می خواهد.

عمر شما گنجینه ای است که تلف کردنش جبران ناپذیر است ، مراقب باشید که با وابستگی  به یک شخص نامناسب و ماندن در یک رابطه بی هدف آن را هدر ندهید. تشخیص این که یک رابطه قرار از به ازدواج ختم شود یا نه همیشه کار راحتی نیست و گاهی دچار پیچیدگی های زیادی می شود به خصوص اگر از نظر عاطفی به طرف مقابل وابسته شده باشید تشخیص هدف او از ماندن کنارتان مسلما سخت تر خواهد شد.

در صورتی که هماهنگی های لازم با هم را نداشته باشید و نتوانید رابطه را مدیریت کنید مسلما رابطه شما به ازدواج ختم نخواهد شد.

شاید شنیده باشید که عشق آدم را کور میکنید ، باید بگویم که کاملا درست است ، کشش جنسی و افزایش ترشح هورمونها در بدنتان باعث میشود اشتیاقی نسبت به پارتنرتان حس کنید که نسبت به اشتباه بودن رابطه تان کور شوید .

با وجودی که تمام تنش ها و اختلافات و سمی بودن رابطه را به چشم می بینید ولی با خودتان تصور میکنید همه این مشکلات قرار است با ازدواج حل شود و نمیتوانید به درک درستی از آسیب زا بودن رابطه تان برسید.

پایان دادن به یک رابطه عاطفی ناسالم یا جدایی از کسی که دوستش دارید مسلما تصمیم سخت و ناراحت کننده ای است ولی بهترین شانس شما برای این است که بتوانید قلبتان را از شکست عشقی حفاظت کنید و یک فرد شایسته برای ازدواجتان پیدا کنید.

اگر نمیتوانید به درستی تشخیص بدهید که در یک رابطه سمی یا اشتباه قرار گرفته اید که قرار نیست به ازدواج ختم شود یا حتی بعد از این که ازدواج کردید و آتش اولیه سرد شد قرار است با مشکلات زیاد و حتی طلاق روبرو شوید بهتر است این مطلب  را بخوانید .

  • رابطه با فردی که شرایط سنی و مالی مناسب ازدواج را ندارد

پیشنهاد ازدواج پسری که از نظر مالی مستقل نیست و نمیتواند هزینه های زندگی را تامین کند ، نمیتواند واقعی باشد مگر این که پشتوانه خانوادگی داشته باشد. رابطه با پسری که  شما باید مخارجش را بدهید ، شما پول غذا را همیشه حساب کنید ، شما هدیه های گران تر برایش بخرید ، شاغل نیست ، برنامه ریزی درستی برای آینده ندارد ، صرفا به دنبال هیجان و تجربه های جنسی در قالب دوستی است و هنوز شخصیتش کامل نشده است به ازدواج ختم نخواهد شد.

  • رابطه ای که بدون پیشنهاد ازدواج است

مطرح کردن پیشنهاد ازدواج در یک رابطه به معنی واقعی بودن قصد پسر برای ازدواج نیست . پسران زیادی هستند که فقط به درد وقت گذرانی و خنده و هیجانات زودگذر میخورند ولی مسئولیت پذیری ازدواج را ندارند و نمیتوانند مرد ایده آلی برای خوشبخت کردن شما باشند.

معمولا پسری که قصدش ازدواج است ولی میخواهید بیشتر یکدیگر را بشناسید در ابتدای پیشنهاد هدفش را مشخص میکند و برای رسمی شدن رابطه زمان بندی 3 – 6 ماهه دارد.

البته برخی پسرها از این ترفند برای وابسته شدن دختر استفاده میکنند و بعد از گذشت از زمان مشخص شده شروع به آوردن بهانه های مختلف برای ادامه دادن رابطه می کنند که شما باید در این زمینه محتاط عمل کنید.

رابطه ای که بدون پیشنهاد ازدواج شروع شده هم بعد از مدت 1 – 3 ماه که به شناخت نسبی از هم رسیدید باید تکلیفش مشخص شود و مستقیما از او بپرسید که هدفش از بودن کنار شما چیست و چه برنامه ای برای آینده دارد و فکر میکند رابطه شما به کجا می رسد و اگر پاسخ او چیزی به جز ازدواج بود باید این جواب را کاملا جدی بگیرید و خودتان را به امید تغییر نظر او در آینده گول نزنید.

اگر پاسخی دوپهلو گرفتید و مثلا گفت دلش میخواهد با شما ازدواج کند ولی لیاقت شما بیشتر است یا شرایطش را ندارد ، باید از او بپرسید که چه شرایطی نیاز دارد و فکر میکند این شرایط چطور فراهم می شود. سپس از او بپرسید برای رسیدن به این شرایط چه کارهایی می کند ؟ اگر برنامه روشنی در پاسخ به این سوالات نداشت نشان دهنده بی سرانجام بودن رابطه است و قبل از این که وقت بیشتری از شما تلف شود باید این رابطه را ترک کنید.

  • رابطه ای که قهر و دعوایش زیاد است

در یک رابطه بی هدف و بی سرانجام معمولا طرفین به فکر سازگاری و شناخت بهتر از روحیات هم نیستند و بنابراین سر کوچکترین مشکلاتی ، تنش ایجاد می شود.

چرا که پارتنر شما تلاشی برای کنترل خشم و ناراحتی اش نمی کند و با کوچکترین خطا از سمت شما شدیدترین عکس العمل را بروز می دهد.

بروز بحث ، اختلاف نظر یا حتی عصبانیت در هر رابطه سالمی کاملا طبیعی است ولی اگر زمانی که به قهر و بحث و دعوا می گذرد هر روز و هر هفته تکرار می شود نشان دهنده یک رابطه ناسالم و بی هدف است.

اگر پارتنر شما اغلب باعث می شود گریه کنید ، عصبانی و رنجور و خسته باشید ، احساسات منفی نسبت به خودتان داشته باشید و اعتماد به نفستان کاهش پیدا کرده و همیشه فکر میکنید تقصیر خودتان است که با شما بدرفتاری می شود یعنی در یک رابطه سمی گرفتارید که تنها راه خوشبختی شما خارج شدن از آن است.



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه بیست و سوم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 22:16 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

آشنایی با سبک  ها و مهارت های گفتگو در خانواده

در این مبحث با انواع سبک های گفتگو، تاثیر سبک های گفتگو بر صمیمیت در خانواده و مهارت های گفتگو  ، آشنا خواهیم شد.

سبک های گفتگو

چهار نوع سبک رایج گفتگو وجود دارد که عبارتند از: منفعل، مهاجم، منفعل_مهاجم و صریح. که مناسب ترین و موثرین آن ها، صراحت است. شرح هر یک از سبک ها که در زیر آمده، به شما کمک می کند تا سبک گفتگوی معمول خود را با همسرتان مشخص کنید و بتوانید کارهایی را انجام دهید تا به گفتگویی صریح با یکدیگر برسید.

  • گفتگوی منفعلانه

در یک گفتگوی منفعلانه، فرد نسبت به بیان افکار، احساسات و تمایلاتش وهم چنین روراستی و صداقت بی میل است و در واقع این افکار و احساسات را نزد خودش نگه می دارد. این روش ممکن است ناشی از اعتماد به نفس پایین باشد و به طور مشخص به منظور اجتناب از جریحه دار کردن احساسات دیگران و یا جلوگیری از سرز نش به کار گرفته شود. باوجود این که ممکن است این روش با قصد و نیت خوبی به کار رود (من قصد ندارم دیگران را اذیت کنم یا میترسم که اشتباه بگویم) ولی عمدتا باعث احساس رنجش خاطر، سردرگمی و بدگمانی در فرد مقابل می شود. گفتگوی منفعلانه، سدی در راه ایجاد صمیمیت در روابط است.

  • گفتگوی تهاجمی

فرد دارای چنین سبکی همیشه طرف مقابل را سرزنش و متهم می کند و اغلب از بیاناتی از قبیل "تو همیشه" یا "تو هرگز" استفاده می کند. عموما این روش هنگامی به کار می رود که یکی از طرفین احساس تهدید می کند و یا افکار و احساسات منفی دارد. در این سبک عموما مردم سعی دارند که دیگران را مسوول احساسات خود قلمداد کنند. همان طور که در مثال زیر خواهیم دید، گفتگوی تهاجمی بیشتر بر ویژگی های منفی شخص، تا بر موقعیت متمرکز است. این شیوه معمولا منجر به جریحه دار شدن احساسات زوجین می شود و صمیمیت بین آن ها را تخریب می کند.

تمرکز بر شخص: "تو گفتی که ماشین رو تنظیم کردی، اما این کار رو نکردی، تو هرگز کاری رو که میگی انجام نمیدی".

تمرکز بر موقعیت: "از این که ماشین رو قبل از مسافرتمون تنظیم نکردی، متاسف شدم. من واقعا در مورد چرخ ها و روغن ماشین، نگرانم. امروز صبح وقت داری ماشین رو تعمیرگاه ببری"؟

از نظر متخصصان مشاوره دو روش گفتگوی منفعل و مهاجم، برای ادامه ازدواج مضرند. با تلاش جهت کسب رفتار صریح، زوجین می توانند گفتگوی خود را بهبود بخشیده و لذا ازدواج خود را بهبود بخشند.

این دو سبک گفتگو می توانند حاوی هر یک از الگوهای مخربی که بعدا ذکر خواهد شد، یعنی اجتناب و کناره گیری، تفاسیر منفی، تشدید و بی اعتبارسازی باشند.

  • گفتگوی منفعل_ مهاجم

افراد دارای این سبک به صورت نامشخص پرخاشگری می کنند، یعنی به صورت غیرمستقیم خشم خود را نسبت به دیگری بیان می کنند و انتظار دارند دیگری بداند که برای چه این کار را می کنند. مثلا همسری کاری را که همسرش از او خواسته، پشت گوش می اندازد و یا به طور نامشخص شکایت (غرغر) می کند. کله شقی، اشکال تراشی، مسامحه کاری و پشت گوش اندازی، ویژگی های این دسته از افراد است. به عنوان مثال؛ همسری از استراحت بعد از ظهر شوهرش در حالی که خودش بعد از کارِ بیرون، باید کارهای خانه را انجام دهد، ناراحت است. او به جای بیان صریح این احساس، با سر و صدا کردن و کوبیدن ظروف به یک دیگر مانع استراحت همسرش می شود.

  • گفتگوی صریح

فرد دارای این سبک بدون احساس ترس یا رفتار پرخاشگرانه، احساسات، خواسته ها و افکار خود را بیان می کند. هنگامی که در شیوه ی گفتگویی خود صریح باشیم، هم از حق و خواسته ی خود نگذشته ایم و هم احترام طرف مقابل را به جا آورده ایم. در واقع هم از یک سو حالت انفعالی نداریم و نمی گذاریم دیگران از ما سوء استفاده کنند و از سوی دیگر، نیازهای دیگران را می شناسیم و سعی می کنیم که خود را به نحوی معقول با آن ها تطبیق دهیم.

صراحت، این احساس را به ما می دهد که از کار آیی و نظارت درونی لازم برخورداریم. چنین حسی به نوبه ی خود حس اعتماد به نفس و خود ارزشمندی را در ارتباط با دیگران افزایش می دهد. از آن جایی که صراحت همراه با توجه و احترام به نیازهای دیگران است، لذا افراد صریح، انعطاف پذیرند و همیشه صرفا به دنبال خواسته های خود نیستند.

گفتگوی صریح، این امکان را فراهم می سازد که افراد خود را به روش سالم، غیر تواضعی و بدون سماجت، نشان دهند و این به معنای عنوان کردن شفاف و مستقیم خواسته و مثبت و مودب بودن در گفتگو است. مثالی از بیان صریح، "میل دارم وقت بیشتری رو با بچه ها صرف کنی، شاید بتونی یک شب رو به تنهایی با اونا بگذرونی تا من بتونم تا دیر وقت سرکار باشم" است. در مثال صفحه ی قبل نیز زن می تواند با صراحت به شوهرش بگوید:"از این که کارای خونه رو به تنهایی انجام میدم احساس خستگی می کنم، دوست دارم تو هم توی این کار با من مشارکت کنی". وقتی یکی از زوجین به طور صریح صحبت می کند، مخاطب خود را نیز به دادن پاسخ مثبت و صریح تشویق می کند.

تاثیر سبک های گفتگو بر صمیمیت درخانواده

زوج های منفعل به دلیل این که نیازهای خود را بیان نمی کنند، معمولا به آن چه می خواهند دست نمی یابند و در نتیجه ارتباطی بی روح و با حداقل صمیمیت خواهند داشت. اگر یکی از همسران مهاجم و دیگری منفعل باشد، همسر مهاجم تمایل به تسلط دارد که منجر به صمیمیت بسیار کمی خواهد شد و اگر هر دو طرف شیوه ی تهاجمی پیش گیرند، رابطه ی آن ها متعارض با حداقل صمیمیت خواهد شد.

بالعکس، در گفتگوی صریح، هر دو همسر اجازه می یابند برنده باشند، صمیمیت خود را افزایش دهند و رشد و سرزندگی در روابط شان ایجاد کنند. اما مهم است که هر دو طرف این شیوه را اجرا کنند. اگر یک همسر صریح و دیگری منفعل باشد، ارتباط برای هر دو با ناکامی و حداقل صمیمیت خواهد بود. اگر یکی صریح و دیگری تهاجمی باشد، ممکن است ارتباط بسیار متخاصم با حداقل صمیمیت باشد.



ادامه مطلب
تاريخ : پنجشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 20:16 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

باورهای غلط در ازدواج

باورهای غلط در ازدواج در بسیاری از موارد منجر به جدایی در آینده می شود. قبل از ازدواج، اکثر افراد معتقدند که می دانند چه چیزی باعث موفقیت یک ازدواج می شود. آگاهانه یا ناخودآگاه هنگام مشاهده و جذب اطلاعات از دیگران، کتابها، اینترنت، تلویزیون یا منابع دیگر عقاید خود را شکل داده‌اند. امّا متأسفانه برخی از باورهای رایج در مورد ازدواج صحیح نیستند. برخی از تصورات اشتباه حتی می توانند کاملاً مخرب باشند. در این مطلب به برخی تصورات در مورد ازدواج که در زندگی واقعی چندان قابل قبول نیست، می پردازیم. 

در حالی که داشتن برخی از این انتظارات خوب است  گاهی اوقات این انتظارات می تواند یک تصور اشتباه باشد. در اینجا برخی از رایج ‌ترین باورهای غلط مردم در مورد ازدواج را مورد بررسی قرار میدهیم.

1-خوشبختی ابدی

گاهی افراد انتظارات کمال گرایانه و غیرواقعی از ازدواج دارند؛ چرا که خوشبختی خود را با تکیه بر کس دیگری تعریف کرده اند. این افراد عموما زمانی که با مشکل مواجه می شوند به جای برخورد منطقی با مشکل و حل مساله، ناامید و سرخورده می شوند و با خود می گویند چه می خواستیم و چه شد؟!

خوشبختی یک احساس درونی است که به شخص یا شیء خاصی بستگی ندارد. هنگامی که فرد این خوشبختی را صرفا به یک شخص گره می زند، پس از ازدواج متوجه می شود که اشتباه کرده است. اگر با چنین فردی ازدواج کند، خیلی زود می فهمد این فرد هم مانند دیگران بوده و صرفا به خاطر جذابیت، نیازهای عاطفی و جنسی و دسترسی به او تن به این ازدواج داده است.

اگر با فرد دیگری هم ازدواج کند هر مشکل و دردسری که در همه زندگی ها کم و بیش وجود دارند (به اشتباه) به این مسئله ربط می دهد که با فلانی ازدواج نکردم و همیشه به سادگی هر شکستی را در زندگی به عدم وصال به آن فرد خاص نسبت می دهد. اینکه دو نفر تصمیم به ازدواج گرفتند به این معنا نیست که آنها برای همیشه مایل به ماندن درکنارهم هستند. هر روز هر دو نفر باید تصمیم بگیرند که می ‌توانند یک روز دیگر برای با هم بودن تلاش کنند یا نه و آیا هنوز کنار هم خوشبخت هستند یا نه.به یاد داشته باشید خوشبختی به خودی خود رخ نمی دهد، بلکه ساخته می شود. به اندازه انتخاب همسر خوب، تلاش در حفظ آن نیز مهم است.

2.کامل شدن با همسر

وقتی عباراتی مانند "تو مرا کامل می کنی" عاشقانه تلقی می شود، جای تعجب نیست که مردم فکر می کنند این تصور درست است. این برداشت به‌ درد نخورتر از آن است که بخواهید باورش کنید. اگر به این افسانه بچسبید و طوری عمل کنید که انگار بدون همسرتان انسان ناقصی هستید، خودتان را در معرض انواع و اقسام مشکلات قرار داده‌اید. بسیاری از مردم بر این باورند که هرگونه نقصی که در خود دارند می تواند توسط همسرشان جبران شود، از این رو به دنبال یافتن همسر خوب هستند.

واقعیت این است که چیزی به عنوان همسر بی‌عیب و نقص برای زندگی وجود ندارد؛ همانطور که چیزی به عنوان زوج کامل وجود ندارد.‌ هیچ فردی قدرت تکمیل شما را ندارد. افراد بی شماری را دیده ام که همان خلایی را که درخود احساس‌ میکردند در ازدواج هم احساس کرده اند و نمیتوانند بفهمند چرا. شما باید یاد بگیرید که خودتان را کامل کنید. پس سعی کنید قبل از اینکه به دنبال نیمه گمشده‌ی خود بگردید ابتدا مسائل شخصیتی خود را حل کنید.

۳.تغییر پس از ازدواج

پیش از ازدواج، افراد معمولاً خیال پردازی های زیادی دارند و گمان میکنند مخصوصاً بعد از ازدواج همه چیز به خیر و خوشی خواهد گذشت و خصوصیات غلط همسر را تغییر خواهد کرد به عبارت دیگر پس از ازدواج می توان همسر را عوض کرد. متأسفانه ازدواج نه تنها تغییردهنده ی افراد نیست بلکه حتی فرآیند تغییر همسر بعد از ازدواج را هم دشوار میکند؛ بله مواردی وجود دارد که افراد به دلیل ازدواج مایل به تغییر هستند مانند مشورت با همسر در تصمیم گیری‌ها، الگو قرار دادن همسر و حتّی محرک قوی عشق. اما ازدواج به خودی خود نمیتواند ویژگی های نامطلوب شما را حذف کند.

اگر شریک زندگی شما بچه نمیخواهد، لزوماً به دلیل ازدواج با شما این تفکر تغییر نمیکند. اگر همسر شما پول را به طور غیرقابل کنترل خرج می کند، ازدواج با شما باعث نمیشود او بخواهد در شیوه مدیریت مالی خود تغییر ایجاد کند.به سادگی انتظار نداشته باشید که کسی به دلایل ازدواج با شما تغییر کند. اطمینان حاصل کنید که مایل هستید بقیه عمر خود را با این شخص همانطور که هست زندگی کنید یا نه.

4- کاهش رابطه جنسی

بسیاری از زوج ها از کاهش ترسناک رابطه جنسی بعد از ازدواج می هراسند. حقیقت امر این است که شما به عنوان یک زن و شوهر تعیین می کنید که در طول ازدواج چه میزان رابطه جنسی داشته باشید. بازهم هیچ تضمینی وجود ندارد که میل جنسی شما کاهش یابد بله مواردی در زندگی شما ایجاد می شود که می تواند مانع رابطه جنسی شما شود مانند برنامه های سخت کاری، استرس، حضور فرزندان  و هم چنین بالا رفتن سن.

اما هم چنان شما به عنوان یک زن و شوهر باید رابطه جنسی را در اولویت خود قرار دهید تا مانع از مانع شدن موارد دیگر شوید. همانطور که تعاملات و ارتباطاتتان را اولویت بندی می کنید به همان ترتیب باید زندگی جنسی خود را نیز در اولویت قرار دهید چرا که رابطه جنسی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر بقای زندگی مشترک و رضایت از آن است.

5-کافی بودن عشق

آیا عشق برای ازدواج کافی است؟ خیر! ممکن است همان قدر که سریع عاشق شده بودید، همانقدر سریع فارغ شوید. بعد چه می شود؟ ازدواج شما به شکست می انجامد یا باید یک تلخی بی پایان را تا آخر عمر تحمل کنید. اگر عشق دلیل اولیه نزدیک شدن شما به یکدیگر باشد، این چسب پس از مدتی شل می شود.

عشق به اندازه کافی مبنای محکمی نیست، عشق بسیار قوی است، اما به همان دلیل فوق که ممکن است پس از مدتی محو شود، نمی تواند تنها دلیل یک رابطه بلند مدت باشد. یک ازدواج درست به مصالح دیگری نیز نیاز دارد. راستش را بخواهید، مواقعی پیش می آید که اصلا احساس عشق زیادی نمی کنید. عشق می آید و می رود. این یک احساس است. آیا همیشه احساس خوشبختی می کنید؟ عصبانیت چطور؟ خیر.عشق نیز به همین شکل است. بعضی روزها احساس نمیکنید "عاشق" هستید. این احترام شما به‌ طرف مقابل و تعهداتتان است که شما را در کنار هم نگه می دارد تا دوباره عشق به وجودتان بازگردد.



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه بیستم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 22:58 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

هوش هیجانی و پایداری رابطه

مهمترین تاثیر هوش هیجانی بر رابطه عاطفی پایداری آن است. هوش هیجانی (EQ) راز روابط صمیمانه پایدار است، عمدتاً به این دلیل که ما را نسبت به تغییرات کوچک و بزرگی که دائماً در خودمان و دیگران رخ می‌دهد آگاه می‌کند. با بهبود هوش هیجانی احساساتی را خواهید داشت که همیشه در پی آن هستید. با وجود هوش هیجانی ما این پتانسیل را داریم که به عشقی برسیم که همه آرزویش را داریم - صمیمیت عمیق، مهربانی متقابل، تعهد واقعی، مراقبت روحی - صرفاً به دلیل همدلی بیشتر و توانایی ذاتی ما برای به اشتراک گذاشتن تجربیات عاطفی.

هوش هیجانی

هوش عاطفی که به عنوان ضریب عاطفی یا هوش هیجانی نیز شناخته می شود، عبارت است از تصدیق و مدیریت احساسات خودمان و دیگران. بنابراین اهمیت هوش هیجانی در روابط بسیار مهم است، زیرا احساسات پایه‌ای هستند که ما از طریق آن ارتباطات شخصی را شکل می‌دهیم. روانشناسان هوش هیجانی را این‌گونه تعریف می‌کند «توانایی تشخیص، درک و مهارت کنترل احساسات خود و همچنین احساسات دیگران». هوش هیجانی توانایی برقراری ارتباط با خودمان است و هر چه بیشتر بتوانیم با خودمان ارتباط برقرار کنیم، بیشتر می‌توانیم با احساسات خود و دیگران به شیوه‌ای بهتر برخورد کنیم. از آنجایی که اغلب مردم از احساسات خود آگاه نیستند، به روابط پایان می‌دهند زیرا نمی‌توانند با مردم به شیوه‌ای همدلانه ارتباط برقرار کنند.

اهمیت هوش هیجانی

این مهم است که هوش هیجانی خود را توسعه دهیم زیرا زوج هایی که از نظر عاطفی باهوش هستند قادر به درک رابطه خود هستند. آنها نقش و هویت خود را به عنوان یک زوج و عوامل منفی در رابطه می دانند. ما را از تغییر رفتار خود یا دیگران آگاه می کند. افراد می توانند از طریق هوش هیجانی در روابط، ثبات و هماهنگی را تقویت کنند. افراد بدون هوش هیجانی در رابطه خود به ندرت می دانند چه چیزی بگویند یا چه چیزی را نگویند. آنها ممکن است ناآگاهانه چیزی غیر حساس بگویند که ممکن است به شریک مقابل آسیب برساند. علاوه بر این، زمانی که هوش هیجانی کم باشد، زوج‌ها هر بار که مشکلی پیش می‌آید، سرزنش یکدیگر را به گردن می‌گیرند. همچنین، اگر هوش عاطفی در رابطه وجود نداشته باشد، ممکن است یکی از طرفین تشخیص دهد که شریک دیگر چه احساسی دارد، ابراز یا احترام به نیازهای عاطفی خود را به چالش بکشد. اینها ممکن است مشکلاتی را در رابطه ایجاد کنند. شاید یکی از شرکا برای پذیرش انتقاد مشکل داشته باشد. یا شریک ممکن است حل تعارض را چالش برانگیز بداند و در برقراری ارتباط با عزیزان دچار مشکل شود

  • تاثیر هوش هیجانی بر رابطه عاطفی

هوش عاطفی در ازدواج بسیار مهم است. ازدواج، به‌عنوان یک نهاد، با مجموعه سخت‌گیری‌ها و انتظارات خاص خود همراه است که اغلب می‌تواند بار سنگینی بر روابط در قلب آن باشد. هوش عاطفی به ما کمک می کند تا روی رابطه و اهداف زناشویی خود تمرکز کنیم و انتظارات واقع بینانه داشته باشیم. ازدواج می تواند یک نعمت بزرگ و یک چالش بزرگ در عین حال باشد. مشکلات اغلب به این دلیل به وجود می آیند که ما مردها زمان لازم را برای ارتباط عاطفی و بهبود روابط عاطفی با همسرمان صرف نمی کنیم. اما برای اکثر زنان، ارتباط عاطفی یک عنصر ضروری در رابطه است. به عنوان مرد، نمی‌توانیم متوجه باشیم که با همسرمان دچار کمبود عاطفی هستیم که معمولاً منجر به افزایش استرس و مبارزه می‌شود.

1- خوشبختی پایدار

آیا تا به حال از خود پرسیده اید که زوج های متاهل چقدر خوشبخت می مانند؟ همانطور که مشخص است، زوج های خوشبخت تقریباً مانند هر زوج دیگری هستند. آنها بحث های داغ دارند. استرس شغلی دارند. آنها برای بزرگ کردن فرزندان خود تلاش می کنند. موقعیت‌های خانوادگی دشوار ظاهر می‌شوند و اغلب شرکایشان چشم به هم نمی‌بینند. بنابراین چه چیزی زوج های متاهل خوشبخت را متمایز می کند؟ چه چیزی آنها را نسبتاً خوشحال و راضی نگه می دارد؟ یکی از تمایز مهمی که زوج های متاهل شاد را از زوج های متاهل ناراضی متمایز می کند، ظرفیت بیشتر هوش هیجانی (EQ) در روابط آنهاست. زوج های شاد هوش هیجانی خود را در تعاملات روزانه خود با یکدیگر به کار می گیرند. آنها مسائل را به شیوه ای مودبانه بحث می کنند. آن ها گوش میدهند. تعاملات مثبت آنها بر تعاملات منفی آنها بیشتر است. آنها تمایل به ابراز تحسین، درک و احترام برای یکدیگر دارند. این احساس وجود دارد که شریک زندگی شما همراه شماست، پشت شماست و هر چه باشد از شما حمایت خواهد کرد. این ویژگی ها یک جو عاطفی مثبت ایجاد می کند که منجر به احساس نزدیکی، صمیمیت بین زوجین، رضایت و شادی کلی بیشتر می شود.

2- ابراز احساسات درست

احساسی که نسبت به احساسات خود به عنوان فرااحساسات دارید، بر نحوه تعامل شما با شریک زندگی خود تأثیر می گذارد. اگر در کودکی به شما یاد داده اند که احساسات و افکار منفی بد هستند و از ابراز آنها دلسرد شده اید، ممکن است متوجه شوید که درگیری را تا حد امکان به حداقل می رسانید یا از آن اجتناب می کنید یا ممکن است متوجه شوید که احساسات خود را انکار می کنید و سخت تلاش می کنید تا دیگران را راضی نگه دارید. احساسات منفی ناخوشایند مانند عصبانیت، ترس یا صدمه، سیگنال‌های مفیدی هستند که به شما اجازه می‌دهند بفهمید چیزی اشتباه است و باید به آن توجه کنید. اجتناب از این احساسات قدرتمند تنها تأثیر منفی آنها را بر شما و رابطه تان تقویت می کند، بنابراین وقتی بارها و بارها ظاهر می شوند، مقابله با آنها دشوارتر می شود.

تاثیر هوش هیجانی در رضایت زناشویی

بر اساس یک مطالعه، 37 درصد از رضایت زناشویی توسط هوش هیجانی قابل پیش بینی است، به این معنا که کسب و یادگیری EQ برای روابط عاشقانه و زناشویی مهم است.با افزایش هوش هیجانی خود، می‌توانیم الگوی رفتار خود را تشخیص دهیم تا بتوانیم احساسات خود را کنترل کنیم. با ایجاد هوش هیجانی، می‌توانیم ارتباط موثر و موفق با دیگران اگر درک کنیم که افکار ما احساسات ما را ایجاد می کنند، در مکان بهتری برای مدیریت درگیری ها و انتخاب بهتر در زندگی خواهیم بود. هر چه بیشتر با نیازهای دیگران هماهنگ باشیم، از نظر عاطفی به آنها نزدیکتر می شویم. اهمیت هوش هیجانی نباید نادیده گرفته شود. توانایی درک و مدیریت احساسات اولین قدم در تحقق پتانسیل واقعی شماست.



ادامه مطلب
تاريخ : دوشنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 21:25 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

معنای تعهد در عشق چیست؟ راهکارهای  ایجاد تعهد عشقی

تعهد در عشق از دید بسیاری یعنی سخت و عجیب است و همین باعث می شود مردم از عشق واقعی زده شوند.در این بحث  به بررسی معنی تعهد در روابط عاشقانه از دید رشته روانشناسی می پردازیم.

موضوع این بحث با ایجاد عشق به زندگی متفاوت است و مربوط به روابط عاطفی می شود.

  • سومین ضلع سازنده ی یک رابطه ی عاشقانه تعهد در عشق است.

    تعهد در عشق مربوط به هر نوع عشقی می شود. حتی تعهد در رابطه دوستی با تعهد در ازدواج فرقی ندارد و کسی که وارد رابطه ای از هر نوع می شود باید متعهد بماند.

تعهد در عشق همان شکل و ساختار می باشد که بسیار تحت تاثیر عوامل فرهنگی قرار دارد و از نشانه های عشق کارآمد است.

احساس علاقه ی فیزیکی یا نوعی شیفتگی پنهانی در حقیقت برابر با عشق واقعی و تعهد نیست.

از دید روانشناسی تعهد به معنی توافق برای با هم بودن، به عنوان شریک و همسر بودن در هر شرایطی برای حال و آینده است.

توجه به مفهوم “عشق متعهد” باعث می شود که قادر باشید یک رابطه ی واقعی را از یک ارتباط موقت تشخیص دهید.

تعهد در زندگی و عشق چیست؟

تعهد در رابطه زناشویی یعنی پایبند ماندن به هر آنچیزی که قول ان را داده اید و دانستن اصول یک رابطه عاطفی واقعی.

تعریف رابطه زناشویی برای همه شفاف نیست و به همین خاطر مشکلات زیادی به وجود می آید.

اهمیت مسئله ی تعهد در عشق از آن رو است که تعهد در عشق ضامن پایداری رابطه است.

یعنی در صورت عدم حضور تعهد در عشق در یک رابطه عاطفی، هیچگونه تضمینی برای پایدار بودن رابطه وجود ندارد.

    همچنین تعهد در عشق تاثیر مستقیمی بر هوس و صمیمیت دارد.

افراد برای داشتن یک رابطه جنسی سالم و ایمن به یک چهارچوب اساسی نیاز دارند.

این مسئله جزو مسائل ذاتی انسان است که وقتی می خواهد با یک نفر وارد رابطه جنسی طولانی مدت شود، می خواهد که این رابطه در یک چهارچوب مشخصی صورت بگیرد.

همچنین تولید نسل نیز که از نتایج این رابطه مقدس می باشد، نیازمند وجود چهارچوبی جهت تقسیم وظائف و ارائه ی نقش های جنسیتی می باشد.

 اهمیت تعهد در رابطه عاطفی

وجود تعهد به عشق و چهارچوب به تداوم صمیمیت نیز کمک می کند.

 افراد وقتی رابطه ی خود را در یک چهارچوب مشخص قرار می دهند، خیلی آسانتر می توانند به یکدیگر اعتماد کنند

همچنین وجود چهار چوبی به نام تعهد به عشق می تواند از شکستن حریم ها و تخریب صمیمیت جلوگیری کند.

از مفاهیم مهم در تعهد در رابطه عاشقانه مسئولیت پذیری می باشد.

ارائه ی نقشهای جنسیتی در یک رابطه ی عاشقانه از اهمیت بالایی برخوردار می باشد.

متاسفانه در جامعه ی ما مبحث تعارض نقش های جنسیتی بیداد می کند و این مسئله ریشه ی تربیتی و اجتماعی دارد.

    بعضی افراد وقتی وارد زندگی مشترک یا رابطه احساسی می شوند، از نقشهای جنسیتی خود ناآگاه هستند و نمی توانند به درستی به تعهدات شان پایبند بمانند

بنابراین به نظر می رسد بررسی و سنجش میزان و نوع نقش پذیری جنسیتی در دوره ی شناخت (مرحله ی بررسی صمیمیت ادراکی و عقلانی) می تواند از بروز اختلافات بسیاری جلوگیری کند.

راه های ایجاد تعهد در روابط عاشقانه

در ادامه بیشتر به معرفی راه های ایجاد تعهد در عشق می پردازیم.

۱- برای داشتن تعهد عشقی تلاش کنید

عشق متعهد یا همان تعهد در عشق یک شبه اتفاق نمی افتد.

هرچند می توانید غرایض خود را در هر نقطه ای اعلام کنید – حتی زمانی که در ابتدای ارتباط هستی – اما این نوع از عشق زمان بر است.

روند بنا کردن تعهد در زندگی و رابطه عاشقانه شامل:

  •     آشکار سازی احساسات
  •     اشتراک گذاری هیجانات
  •     شنیدن یک دیگر
  •     و پشتیبانی از هم در فراز و نشیب ها

می باشد.

حرکت رابطه از یک جاذبه ی فیزیکی ساده شروع شده و به سوی احساس عمیق تری از نزدیکی و نوعی تعهد صمیمی در آینده پیش خواهد رفت.



ادامه مطلب
تاريخ : یکشنبه هجدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 23:58 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

دلایل خیانت زوجین در زندگی مشترک چیست؟

خیانت همسر در قالب خیانت مرد به زن و خیانت زن به مرد صورت می‌گیرد و خیانت زناشویی به هرگونه رابطه فراتر از چهارچوب رابطه معتهدانه بین دو همسر اطلاق می‌شود.

خیانت پدیده‌ای دردناک و پیچیده است و مشکلات متعددی از قبیل شوک، سردرگمی، خشم، افسردگی و عزت نفس مخدوش در فرد خیانت دیده را به دنبال دارد، خیانت یکی از مهمترین عوامل تهدید کننده عملکرد، ثبات و تداوم زندگی زناشویی است.

متأسفانه این موضوع از گذشته‌ها وجود داشته و به خصوص در سال‌های اخیر آمار بالاتری را به خود اختصاص داده است، تهاجم فرهنگی، نبود فرهنگ صحیح استفاده از شبکه‌های اجتماعی، عدم وجود تعهدات اخلاقی، تربیت‌های غلط خانوادگی، نبود علاقه، مشکلات اقتصادی و ده‌ها مورد دیگر می‌تواند زمینه‌های بروز خیانت را فراهم کند.

با توجه به پیامدهای زیانبار خیانت بر سلامت روانی خانواده و افزایش روزافزون پدیده خیانت در بین زوجین و تبدیل شدن این پدیده به عنوان یکی از عوامل مؤثر در از هم پاشیدگی خانواده‌های امروزی، باید عوامل مؤثر بر شکل‌گیری خیانت زوجین مورد بررسی قرار گیرد.

چرا خیانت رخ می‌دهد؟

دلایل مختلفی برای خیانت وجود دارد که در هر رابطه‌ای متفاوت است اما به طور کلی عدم رضایت از رابطه جنسی، عاطفی و پایین بودن اعتماد به نفس و جستجوی عشق و تأیید می‌تواند از علل خیانت در زن و شوهرها باشد.

عوامل اصلی خیانت و چگونگی بروز آنها در یک رابطه عبارتند از:

  • خشم یا انتقام

گاه علت خیانت مردان یا زنان از روی عصبانیت یا تمایل به انتقام است. این مورد معمولاً در افرادی دیده می‌شود که از سوی همسرشان خیانت دیده‌اند، پس سعی می‌کنند انتقام بگیرند. تا همسرشان هم همان درد و رنج را درک کند. به عبارت دیگر این افراد با خود میگویند، «او به من صدمه زده» بنابراین حالا نوبت من است که او را آزار بدهم”. البته باید گفت این عکس‌العمل در برابر خیانت شوهر اصلاً درست نیست و تنها اوضاع را بدتر می‌کند.

  • عدم رضایت جنسی در رابطه

عدم رضایت از رابطه جنسی عمده‌ترین علت خیانت زن و شوهرها در این مطالعه بود. همانطور که دیدیم اکثریت افراد حاضر در این مطالعه را زنان تشکیل می‌دادند. اما هر دو زن و مردی که در یک رابطه عاشقانه قرار دارند، امیدوارند که زندگی جنسی خود را بهبود بخشند. لذا عدم رضایت جنسی و برطرف نشدن نیازهای جنسی می‌تواند به انگیزه‌ای برای خیانت بدل شود.

  • عدم رضایت عاطفی در روابط

جستجوی صمیمیت عاطفی می‌تواند به اندازه صمیمیت جسمی از علل اصلی خیانت زوجین باشد، فردی که صمیمیت عاطفی را در رابطه زناشویی خود پیدا نمی‌کند، برای رفع این نیاز به روابط خارج از ازدواج روی می‌آورد.

  • کنجکاوی و کشف تجربه‌های جدید

بسیاری از افراد کنجکاوی برای کشف تجربیات جدید را به عنوان یک محرک قوی برای خیانت عنوان می‌کنند، در واقع افرادی که به این دلیل استناد کردند احساس کردند که چیز جدیدی می‌خواهند و این انگیزه فراتر از کنجکاوی است.

  • نقص ارتباطات می‌تواند محرک خیانت باشد

شاید بتوان یکی از مهم‌ترین عوامل مؤثر بر خیانت زناشویی به خصوص خیانت مردان متأهل را عدم وجود ارتباط آزادانه بین زن و مرد دانست. صریح بودن در مورد چیزهای خوب و بد در یک رابطه به این معنی است که هر دو شریک زندگی در ابراز احساسات و خواسته‌های جنسی و عاطفی خود احساس امنیت می‌کنند. این، به نوبه خود، می‌تواند به تقویت یک اتصال قوی کمک کند. در واقع شخص خائن به روشی کاملاً ناخودآگاه به دنیای اطرافش اجازه می‌دهد تا از ناراحتی یا نارضایتی او با خبر شوند. توجه کنید که ارتباطات فقط هنر گفتار و صحبت کردن نیست، بلکه هنر گوش دادن بدون تعصب یا دفاع است و ندانستن نحوه برقراری ارتباط در یک رابطه می‌تواند منجر به نارضایتی یا حتی خیانت شود.

  • احساس تنهایی

احساس تنهایی، در زندگی مشترک می‌تواند باعث انزوای فرد شود و این انزوا می‌تواند افراد را وادار به انجام کارهایی همچون خیانت کند. در واقع این احساس تنهایی اغلب به دلیل ناراحتی یا نارضایتی از همسر است. اما به جای صحبت با شریک زندگی خود و تلاش برای حل مشکل، آنها تنهایی خود را از طریق خیانت و ارتباط با شخص‌دیگر پر می‌کنند و باور خواهند داشت که ارتباط با شخص دیگر همان چیزی است که آنها را درمان می‌کند. در حالی که در حقیقت این امر ممکن است باعث شود احساس گیجی و تنهایی بیشتری داشته باشند.

  • کاهش اشتیاق و علاقه به همسر

اشتیاق دلیل اصلی برای دوام روابط طولانی مدت است و از دست دادن اشتیاق و شور اولیه می‌تواند علت اصلی خیانت زوجین باشد. البته این امر هرگز بهانه خوبی برای خیانت کردن نیست. اما برخی ممکن است آن را عامل اصلی خیانت بدانند. گاهی اوقات عشق به سادگی کافی نیست. زیرا ممکن است شریک زندگی خود را دوست داشته باشید و به او احترام بگذارید اما هنوز آن شور و عشق اولیه در رفتار شما دیده نشود. این امر می‌تواندبرای هر رابطه‌ای اتفاق بیفتد صرف نظر از مدت زمانی که افراد با هم بوده اند. در چنین شرایطی ما هنوز می‌توانیم شریک زندگی خود را دوست داشته باشیم اما ما عاشق هم نیستیم و این مثل این است که ما با یک دوست هم خانه باشیم.

پس در چنین رابطه‌ای میل جنسی کاهش می‌یابد و وقتی فرصتی برای برقراری ارتباط جنسی با شخص دیگری فراهم شود، می‌تواند مانند یک فرصت برای رفع نیاز احساس شود. پس می‌توان نبود اشتیاق در رابطه حتی با وجود علاقه را به عنوان علت خیانت‌های زناشویی دانست.

  •  احساس مهم نبودن و عدم تأیید از سوی همسر

در حالی که شما ۱۰۰٪ مقصر خیانت همسرتان نیستید، اما یکی از دلایل خیانت به همسر این است که فرد از سوی همسرش احساس مهم بودن یا قدردانی نمی‌کند. البته این حالت به عدم وجود یک خط باز ارتباطی برای ابراز نارضایتی نیز وابسته است. گاهی اوقات طبیعی است که به خصوص در یک رابطه طولانی مدت مورد غفلت قرار بگیرید. اما با برقراری ارتباط، برنامه ریزی و سازش، این مسئله‌ای است که به راحتی قابل حل است. در مواردی که فرد احساس می‌کند همسرش به او اهمیت نمی‌دهد و هیچ ارزشی برایش قائل نیست، به دنبال کسب تأیید و توجه خارج از ازدواج می‌گردد. در نتیجه خیانت می‌تواند همان چیزی باشد که این فرد برای تأیید خود نیاز دارد.



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه هفدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 19:49 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

کودک درون چیست؟ چگونه کودک درون را فعال کنیم؟

کودک درون برای بسیاری از بزرگسالان مفهومی مبهم و ناشناخته است. تقریبا همه‌ی آدم‌ها در دوران کودکی خود آرزوهای بسیار داشته و سرشار از رویاهای دور و دراز و حتی دست نیافتنی بوده‌اند. اکثر این امیال و رویا‌ها تحت تاثیر هنجارها و باید و نبایدهای دنیای بزرگسالی، سرکوب می‌شود. توقع انسان‌ها از خودشان و از زندگیشان پایین می‌آید و اسیر دنیای روزمره می‌شوند. برقراری ارتباط دوباره و احیا کردن کودک درون همان چیزی است که شما را از این روزمرگی‌ها و تنش‌های روانی رها می‌کند. روانشناسان تلاش می‌کنند تا با تکیه بر این بخش وجودی، تغییرات شناختی و رفتاری زیادی را در افراد ایجاد کنند. همچنین شما می‌توانید با روان درمانی به ابعاد ناشناخته وجود خود پی ببرید.

مفهوم کودک درون به چه معناست؟

مفهوم کودک درون مفهومی عمیق است که در همه افراد وجود دارد. این کودک درون، بر حال و امروز شما تاثیر می‌گذارد و حتی گذشته شما را نیز گاهی زنده می‌کند. کودک درون منبع خلاقیت و سر زندگی است. بسیاری از مشکلات عاطفی که ریشه در سرخوردگی‌ها و حوادث کودکی دارند و بسیاری از افکار منفی که به سراغتان می‌آید، به وسیله ایجاد رابطه با کودک درون برطرف می‌شوند.

زندگی در دنیای بزرگسالی می‌تواند حرارت و تب و تاب کودک درون را خاموش کند، اما شما می‌توانید با در آغوش گرفتن و ارتباط مجدد با منبع کودکی خود، با این فشارها مبارزه کنید.

شناخت بهتر کودک درون

رفتارهای مخربی که به شکل‌های متنوعی مانند ناامیدی، پرخاشگری، خشونت و خودتخریبی در بزرگسالی بروز پیدا می‌کنند در واقع مظاهری از اوقات تلخی‌های کودکانه هستند. عواقب این رفتارها شامل ترس از طرد شدن، درماندگی، نیازمندی، وابستگی و... می‌شود. گاه نیز در بسیاری از بزرگسالان رفتارهایی غیر مسئولانه مشاهده می‌کنیم. این حالات و رفتارها به نوعی "سندروم پیتر پن" نامیده می‌شود به این معنا که فرد بالغ تمایل ندارد از دنیای کودکانه‌ی خود خارج شود و مسئولیت‌های بزرگسالانه‌اش را بپذیرد. در این میان موضوع کودک درون یا بهتر بگوییم در بسیاری موارد کودک درون آزرده به میان می‌آید. شما هیچ وقت نمی‌توانید کودک درون را به طور عینی مشاهده کنید چرا که مفهومی انتزاعی، استعاری و واقعیتی روانشناسانه است.

چرا باید کودک درون خود را پیدا کنیم؟

همانطور که گفته شد، بن بست‌هایی که در زندگی روزمره بزرگسالی به آن می‌رسیم، در دوران کودکی نداشتیم. افسردگی، اضطراب و مشکلات جسمانی ناشی از عدم تحرک، از جمله بلایای زندگی ماشینی است. بنابراین نجات کودک درون از اعماق ناخودآگاه و رها کردن او در زندگی، می‌تواند باعث زنده شدن آرزو‌های مرده کودکی، کاهش فشار‌ها و استرس‌ها و همچنین بهتر شدن ارتباطات اجتماعی می‌شود.

چگونه با کودک درون خود ارتباط برقرار کنیم؟

ذکر این نکته لازم است که منظور ما از کودک درون، رفتار و خلق و خوی بچه گانه نیست؛ بلکه ماهیت آرام و رویا پرداز یک کودک، به عنوان یک وجود سالم، می‌تواند در بهبود مشکلات خلقی و حال بهتر افراد مؤثر باشد. در ادامه راه‌های ارتباط با کودک درون و در آغوش گرفتن آن را مفصل توضیح می‌دهیم.

گام اول: با کودک درون خود ملاقات کنید

1. با کودکی خود دوباره ارتباط بگیرید

یک راه برقراری ارتباط با کودک درون این است که در زمان سفر کنید و به دوران کودکی باز گردید. با تهیه یک فهرست از چیزهایی که در دوران کودکی از آن لذت می‌بردید، می‌توانید شاد شوید. جستجو در این خاطرات و لحظات دوست داشتنی و حتی خراب کاری‌ها و کارهای عجیبتان، یک ایده خوب است. ورزش‌ها، بازی‌ها، وسایل و تفریحات دوران کودکی خود را مرور کنید.

2. کودک درون مخصوص خود را داشته باشید

هرچند که هر کس دوران کودکی متفاوتی داشته است، الگوهای عمومی زیادی برای بسیاری از مردم وجود دارد. اگر رابطه با کودک درونتان به مرور زمان کم شده است، آخرین مرحله کودکی که خود را در آن جا گذاشته‌اید پیدا کنید و برای آوردن آن به زندگی نقشه بکشید و کودکی خاص خود را بیابید. سه نوع عمده کودکی وجود دارد؛

_کودک رها شده، کودکی که از طرف والدین رها شده و احساس تنهایی و ناامنی می‌کند.

_کودک بازیگوش کودکی است که معمولا احساس گناه و اضطراب نداشته و این جنبه از زندگی که برای بزرگسالی لازم است تجربه نشده است.

_کودک وحشت زده نیز کودکی است که در کودکی مورد انتقادات زیادی واقع شده است و تایید کافی دریافت نکرده.

3. نامه‌ای به کودک درون خود بنویسید

اگر احساس می‌کنید کودک درون خود را نادیده گرفته‌اید، از او معذرت خواهی کنید و بگویید که می‌خواهید رابطه خود را با او ترمیم کنید. حتی یک نامه ساده درباره تمایل شما برای تقویت دوستی با کودک درونتان باشد نیز کافی است. نوع و شکل کودک خود را بیابید. مثلا اگر از نوع کودک رها شده است، به او بگویید هر کاری که انجام دهد باز هم طرد نمی‌شود و لازم نیست نگران و مضطرب باشد.

4. رشد دادن یک فضای باز

کودک درون شما یک فرد آسیب پذیر است. قبل از اینکه خودش را نشان دهد نیاز به یک فضای امن دارد. بسیاری از افراد کودک درون خود را پنهان می‌کنند، چون فکر می‌کنند آن‌ها را ضعیف می‌کند. اجازه دهید وارد شود، سکوت کنید و بگذارید او حرف بزند. شاید احمقانه به نظر برسد اما دسترسی به بخش دیگری از ناخودآگاه، هدف شما از این کار خواهد بود.



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه شانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 19:10 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

مهارت و قدرت "نه گفتن"

آیا نه گفتن حتی در مقابل درخواست‌های غیرمنطقی هم برای‌تان دشوار است؟ اگر نتوانید به دیگران نه بگویید، باید همیشه اولویت‌های دیگران را به اولویت‌های خودتان ترجیح دهید. زمانی به درخواست دیگران جواب مثبت بدهید که درخواست‌ موردنظر معقول و شدنی باشد یا آن درخواست را برای جبران محبت‌های دوست‌تان انجام دهید. اما اگر همیشه از ترس نه گفتن به خواسته‌ی دیگران جواب مثبت می‌دهید، حالا دیگر وقت تغییر است. برای افزایش قدرت نه گفتن با ادامه‌ی این مطلب همراه باشید.

جرات نه گفتن

یکی از مهم‌ترین دلایلی که نمی‌گذارد پیشنهادات و درخواست‌های نامناسب دوستان خود را رد کنیم، نبود جرأت نه گفتن است. زمانی که نتوانیم در مقابل درخواست های غیر معقول دیگران «نه» بگوییم، مجبور هستیم آن‌ها را بپذیریم. یعنی کاری را انجام دهیم که باب میل ما نیست و از انجام دادن آن راضی نیستیم. بعضی وقت‌ها ما با “بله” گفتن های بی‌جا، خودمان را به دردسرها و مشکلاتی می‌اندازیم که راه برگشتی برای آن اشتباهات وجود ندارد.

وقتی که در مقابل هر نوع درخواست و خواسته ای «بله» می‌گوییم، همین باعث این می‌شود که فرصت‌های ارزشمند خودمان را از دست بدهیم و به عزت نفس خودمان لطمه بزنیم. آن هم فقط به خاطر این که از نه گفتن ترس داریم و نمی‌توانیم از آن استفاده کنیم.

در نهایت، به خاطر ترس از نه گفتن درخواست‌های دیگران را قبول می‌کنیم و نظم و برنامه ریزی قبلی خود را کاملاً نابود می‌کنیم، یعنی این که به هیچ از کارهای آن روز نخواهیم رسید. کلیپی هم که برای شما آماده کرده‌ایم در رابطه با همین موضوع است. ببینید که چطور نه نگفتن به ارزش‌های زندگی ما آسیب وارد می‌کند و رسیدن به موفقیت را تبدیل به یک آرزو می‌کند ؟

فواید "نه گفتن"

"نه گفتن" فواید بسیای دارد که ما آن ها را به صورت  لیست در ادامه می‌آوریم:

  •     موجب افزایش اعتماد به نفس می‌شود
  •     قاطعیت شما را افزایش می‌دهد
  •     وقت خود را با کار هایی که علاقه ای به آن ها ندارید تلف نمی‌کنید
  •     به مدیریت زمان و برنامه تان خللی وارد نمی‌شود
  •     در رسیدن به موفقیت سرعت شما را چندین برابر می‌کند
  •     عزت نفستان افزایش پیدا می‌کند و حس ارزشمندی شما بیشتر می‌شود
  •     مهارت مدیریت زمان را افزایش می‌دهد

و مزیت‌های دیگری که بعد از استفاده این مهارت در زندگی خود می‌توانید آن‌ها را مشاهده کنید.

راهکارهای تقویت "قدرت نه گفتن":

۱. قبول کنید که نمی‌توانید هر کاری را انجام دهید

شاید بله گفتن‌تان به دیگران باعث شده است تا هیچ وقتی برای خودتان نداشته باشید. آیا نمی‌توانید به درخواست دوست‌تان که برای اسباب‌کشی از شما کمک می‌خواهد، نه بگویید؟ آیا نمی‌توانید به درخواست مدیرتان که کاری خارج از حدود وظایف‌تان را از شما می‌خواهد، نه بگویید؟ می‌توانید با یک نه گفتن ساده خود را از این شرایط خلاص کنید. اگر جواب مثبت به درخواست دیگران وقتی برای خودتان باقی نگذاشته، تصمیم بگیرید از این به بعد به هر درخواست غیرمعقولی جواب نه بدهید.

۲. از فکر خودخواه شدن نترسید

شاید پیش خودتان فکر کنید که با نه گفتن به دیگران به فردی خودخواه تبدیل می‌شوید. فرد خودخواه همیشه به دیگران جواب منفی می‌دهد و فقط به خودش فکر می‌کند. به خودتان بگویید که خودخواه نیستید. اگر درخواست غیرمنطقی کسی را رد کردید و او شما را خودخواه خواند، بهتر است رابطه‌تان را با آن فرد کاهش دهید. با نگاهی به گذشته و تمام جواب‌های مثبتی که به دیگران داده‌اید، می‌توانید بفهمید که خودخواه نیستید.

۳. بپذیرید که نمی‌توانید همه را در زندگی راضی و خوشحال نگه دارید

شما نمی‌توانید همه‌ی کسانی را که در زندگی‌تان هستند، راضی و خشنود نگه دارید و باید خط قرمزی برای دیگران قائل شوید. شاید فکر کنید که با نه گفتن و ناامید کردن دیگران، احترام آنها را از دست می‌دهید، ولی این‌گونه نیست. اگر کسی گمان کند شما به همه‌ی خواسته‌هایش جواب مثبت می‌دهید، شاید بخواهد با خواسته‌های غیرمنطقی از شما سوءاستفاده کند. به افرادی که واقعا برای‌تان مهم‌اند، اهمیت ویژه‌ای بدهید و تلاش کنید آنها را خوشحال نگه دارید.

۴. به جنبه‌های مثبت «نه گفتن» توجه کنید

مجبور نیستید که به «نه» به عنوان یک چیز بد نگاه کنید. هر گاه به درخواستی نه بگویید، می‌توانید به کارهای دیگری بله بگویید که مزایای زیادی برای‌تان دارد. با این روش پس از پاسخ منفی، کمتر احساس گناه می‌کنید. به عنوان مثال ببینید که با نه گفتن چه چیزهایی به دست می‌آورید:

  •     به جای انجام کاری که به آن علاقه‌ای ندارید، می‌توانید وقت بیشتری را با دوستان و خانواده‌تان بگذرانید و از آن لذت ببرید.
  •     با این کار به خودتان، تفریحات‌تان و کارهایی که دوست دارید، بله گفته‌اید.
  •     به زندگی آرام و چیزهای مهم اطراف‌تان بله گفته‌اید، نه کسانی که کم‌اهمیت‌ترند.

    می‌توانید به کارهای منطقی و متناسب با خودتان بله می‌گویید و مجبور نخواهید شد که به خاطر عدم توانایی‌تان در نه گفتن، بیش از اندازه کار کنید یا کارهایی انجام دهید که به شما ارتباطی ندارد.



ادامه مطلب
تاريخ : پنجشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 15:43 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

ضرورت رعایت حریم خصوصی در زندگی مشترک

وقتی دو نفر با هم ازدواج می کنند، طبیعی است که دوست دارند بیشتر از هم بدانند و همین مساله باعث می شود تلاش کنند دنیای هم را بیشتر کشف کنند و البته به آن وارد شوند. با این روند نزدیکی، مرزهای زیادی جابجا می شود. اتفاقی که گاهی باعث می شود یکی از طرفین احساس خطر کنند؛ احساسی که ممکن است ناشی از حساسیت زیاد خود او یا زیاده روی طرف مقابلش باشد اما به خاطر پایبندی به قسم راستشان در مورد صداقت، سعی می کنند جا نزنند.

گاهی این جا نزدن و عقب نکشیدن باعث می شود تمامیت شخصی یکی از طرفین یا هر دو زیر سوال برود و بعد مدتی رابطه را به جایی ببرد که نباید. بحث در مورد تعریف حریم خصوصی در زندگی مشترک، حد و حدود آن و البته رابطه داشتن حریم خصوصی با صداقت، موضوع این مطلب ماست.

حل شده در وضعیت "ما"

ازدواج ادغام دو فردیت است، مثل واکنش شیمیایی؛ مثلا مولکول کلر با هیدروژن ترکیب می شود ومی شود هیدروکلراید. بعد از این واکنش شیمیایی، دیگر نه هیدروژن، هیدروژن باقی می ماند و نه کلر، کلر؛ دیگر هیچ کدام ماهیت قبلی خود را ندارندت و ماهیت جدیدی پیدا کرده اند. شباهتی که این وضعیت به ازدواج دارد، این است که ازدواج یک وضعیت جدید درست می کند.

بعد از ازدواج، آن پسر دیگر آن پسر سابق نیست و آن دختر هم همینطور. در واقع، مضاف الیهی به این دو نفر اضافه شده که بار و وزن دارد. البته این به معنی آن نیست که در وضعیت ازدواج، کلا هویت اولیه آدم ها از بین برود. به نظر می رسد باید به این قاعده تن بدهیم که این رابطه، رابطه ای دارای سه فضاست؛ فضای "من"، فضای "تو" و فضای "ما".

این فضای من با فضای من قبل از ازدواج کمی فرق می کند. خیلی ها در این زمینه به اشتباه می افتند که جای توضیح و مثال دارد. من یکسری دوست دارم و ازدواج میکنم. باید ببینم خود من تا چه حد بعد از ازدواج می توانم با این دوستانم مثل گذشته ارتباط داشته باشم؟ دنیای من بعد از ازدواج با دنیای من قبل از ازدواج چه تفاوت هایی پیدا کرده؟ جواب این سوال ها می گوید که قطعا معاشرت هایم با دوستان تحت تاثیر قرار می گیرد و به طور طبیعی کمتر می شود.

البته به همان میزان هم یکسری دوستان جدید به زندگی من اضافه می شوند که به تعبیری، با هم هم دنیاتریم. این یعنی ما سنخیت جدیدی پیدا می کنیم که باعث می شودخود به خود از یکسری آدم ها جدا می شویم و به دسته جدیدی ملحق می شویم. یک وقت هایی هم هست که ما با آدم های سابق هنوز هم دنیا هستیم و می توانیم باز با هم مثل سابق معاشرت کنیم اما همسرمان از این وضعیت خوشش نمی آید.

این یعنی که این فضا در فضای "منِ" جدید هم می گنجد اما در فضای "ما" مشکل ساز شده. حالا شاید دلیل همسری که از این قضیه خوشش نمی آید خیلی روشن و موجه نباشد. به نظر می رسد برای اینکه دچار چنین بی چارچوبی و بی قاعدگی نشویم. باید رابطه و انتظاراتمان را ببریم در چارچوبی که این موارد در آن رعایت بشود:

  • 1- وقتی ازدواج می کنی، خودت فارغ از همسرت باید از یکسری آدم ها فاصله بگیری و با یکسری آدم ها ارتباط برقرار کنی.
  • 2- یکسری آدم ها هستند که همچنان می توانند در دایره دوستی و رابطه شما بمانند ولی به نظر می رسد رابطه شان با ازدواج شما مشکل دارد: یعنی ازدواج شما با رابطه آنها مشکل دارد. در مورد این دسته باید گفت و گو کرد. اگر نتیجه موضوع بی منطقی باشد، باید بی خیال ماجرا شد، چون این داستان ته ندارد. آدمی که بی منطق یا سلطه گر است، در بقیه موارد زندگی هم همینطوری است ولی اگر یک منطق و نگرانی سالمی وجود دارد، باید به نتیجه مسالمت آمیزی در مورد آن رسید.

نگیر، نمی توانی پس بدهی

فضای شخصی "او"، فضای شخصی و خصوصی اوست. باید به سلیقه "او" احترام گذاشت و برای فردیتش حق و حقوق قائل شد. او موسیقی پاپ دوست دارد و من موسیقی سنتی. باید "ما"ی موجود در تفکر هر کدام از ما آنقدر غلیظ باشد که این "من" ها دردسر نشوند.

این "ما" هم البته طول می کشد تا ساخته شود؛ یعنی اینطور نیست که ما با یکی ازدواج کنیم و این "ما" محقق بشود. "ما"ی سال اول ازدواج خیلی مای شکننده، ظریف و کلیشه ای است. بد هم نیست. آدم ها از همین کلیشه راه خودشان را پیدا می کنند. همیشه یک نسبت پویایی بین این سه فضا وجود دارد؛ بعد هم یک هوشمندی باید در این فضا وجود داشته باشد. هیچ کس نباید فضای شخصی همسرش را از او بگیرد. به این خاطر که نمی تواند جای خالی آن فضای گرفته شده را پر کند؛ مثلا، مرد دوستانی دارد که در ارتباط با آنها جوک می گوید، تفریحات مردانه می کند و حالش خوب می شود.

وقتی زنی بخواهد این فضای "منِ" مرد را حذف کند، خودش نمیتواند جایگزینی برای آن باشد. در مورد زنان هم همین بحث صادق است. زنان هم فضاهایی دارند که مختص به خودشان وفضای "من" خودشان است.

مثلا حرف هایی ظریف و ریز و جزئی که در فضاهای مطلقا زنانه زده می شود، مثل اینکه: "امشب دامن آبی مو بپوشم بهتره یا قرمزه رو؟" مردها به این حرف ها می گویند، حرف های خاله زنکی اما واقعیتش این است که اینها از آن دسته حرف هایی است که در فضای مردانه نمی گنجد. مرد نباید این فضا را از همسرش بگیرد، چون خودش نمی تواند جایگزینی برای آن باشد؛ زن ها در همین مدل حرف هایشان هم کلی انرژی عاطفی رد و بدل می کنند که مردها هیچ وقت نمی توانند چنین کاری بکنند.



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 19:55 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

زمان مناسب برای بچه دار شدن

در کنار سختی‌های زندگی روزمره و مشکلات اقتصادی، یک نوع نگرانی دربارۀ زمان مناسب برای بچه دار شدن در میان جوانان وجود دارد. یکی از اهداف ازدواج از گذشته، بقای نسل و فرزندآوری بوده است. امروزه به دلیل تغییرات سریع محیط زندگی، ترس و استرس زوج‌های جوان برای بچه دار شدن بیشتر شده و به دنبال آن با افزایش سن، خطرات بارداری نیز بالا می‌رود. عدم توافق در زمان بچه دار شدن می‌تواند زندگی مشترک زوجین را به خطر بیاندازد. اما آیا واقعا زمان مناسبی برای بچه دار شدن می‌توان تعیین کرد؟ برای آن که به جواب این سوال برسید ابتدا باید درباره شرایط جسمانی و روحی خود اطلاعاتی کسب کنید، سپس با توجه به مواردی که در این مطلب شرح داده‌ایم، درباره زمان مناسب برای بچه دار شدن تصمیم بگیرید. همچنین شما میتوانید در این زمینه از مشاوره خانواده کمک بگیرید.

سن مناسب برای بچه دار شدن از نظر جسمانی

توان جسمانی در بارداری بسیار مهم است. بیماری‌های مختلف، سن، آمادگی بدنی و... می‌توانند بر شرایط جسمی شما برای بارداری تاثیر بگذارد.

1. سن مناسب برای بچه دار شدن خانم ها

از نظر فیزیولوژیکی، سن مادر بیش از سلامت نوزاد، برای سلامت خود مادر ضروری است. البته وضعیت شرایط جسمی بدن مادر در هر سنی بسیار اهمیت دارد. به عنوان مثال یک مادر 38 ساله با بدن سالم، ممکن است بارداری بهتری از یک مادر 28 ساله مبتلا به چاقی داشته باشد. به طور کلی بهترین زمان برای مادر شدن 23 تا 28 سالگی است. هرچه  این محدوده عقب‌تر و جلوتر برود، احتمال نقایص ژنتیکی و کروموزومی نوزاد افزایش پیدا می‌کند. البته این اعداد و ارقام بر اساس میانگین جامعه بوده و در هر فرد متفاوت است.

بارداری در سنین کمتر از 18 و 19 سال می‌تواند خطراتی مثل رشد ناقص جنین داخل رحم، افزایش احتمال فشار خون بارداری و سقط جنین را به همراه داشته باشد. پس بهتر است از بارداری در این سنین پرهیز شود. بعد از 35 سالگی شانس باروری به دلیل کاهش کیفیت تخمک‌ها کم شده و خطر آسیب به مادر و نوزاد افزایش می‌یابد. مخصوصا اگر اولین تجربه بارداری باشد.

2. سن مناسب برای بچه دار شدن در مردان

مردان مشکلات کمتری برای پدر شدن دارند، اما بعد از 40 سالگی احتمال وجود اسپرم‌های معیوب افزایش می‌یابد. این مسئله می‌تواند به نقایص ژنتیکی و مادرزادی نوزاد منجر شود. هر چه مرد سبک زندگی سالم‌تری داشته باشد، اسپرم‌های سالم تری را انتقال می‌دهد.

  • سن مناسب برای بچه دار شدن از نظر روانی

منظور از شرایط روانی تمام بسترهای لازم برای تولد و تربیت فرزند است. اولویت باید داشتن رابطه عاطفی زن و شوهر باشد تا نوزاد بتواند در محیطی سالم و عاری از تنش رشد کند. علاوه بر آن سلامت روانی والدین نیز در این مسئله بسیار اهمیت دارد. اختلالات خلقی و روحی پدر یا مادر، علاوه بر اینکه احتمال انتقال به نوزاد را دارد، شرایط را برای او سخت خواهد کرد. مادر افسرده و پدر مضطرب نمی‌توانند با فرزندشان ارتباط موثری برقرار کنند.

بلوغ فکری به معنای مسئولیت پذیری، تعهد، خودشناسی، تعادل، توانایی تصمیم گیری، استقلال فکری و... است. زوجین باید بدانند که فقط بلوغ جسمی و جنسی برای بچه دار شدن کافی نیست.

بنابراین علاوه بر چکاپ‌ها و آزمایش‌های متعدد پزشکی پیش از بارداری، زمانی را برای مشاوره روانشناختی در نظر بگیرید تا علاوه بر شرایط جسمی، از شرایط روحی مناسب برای آمدن یک فرد جدید به خانه بهره مند شوید.

چند سال بعد از ازدواج بچه دار شویم؟

یک سوال پر تعداد از جانب مراجعین این است که چند سال بعد از ازدواج می‌توانیم بچه دار شویم. اگر کسی به شما عددی گفت، جدی نگیرید. این مسئله با اعداد و ارقام قابل پیش بینی نیست و زن و شوهر باید بر اساس ملاک‌های خود و نگاهشان به زندگی به این مسئله بپردازند. برخی از مباحثی که می‌تواند زمان مناسب را برای بچه دار شدن شما پیش بینی کند به شرح زیر است:

1. تفاهم کامل

همانطور که پیش‌تر اشاره شد، والدین نوزاد باید توانایی‌های لازم برای تربیت فرزند را داشته باشند. مهارت حل مسئله، مهارت‌های زندگی و بسیاری از مهارت‌های دیگر برای تربیت یک فرزند سالم مهم است. والدین ابتدا باید با هم به اشتراکاتی رسیده باشند تا بتوانند مشکلات‌شان را بدون مشاجره حل کنند.

  • توجه داشته باشید هرگز برای ترمیم زندگی، رفع مشکلات زناشویی و محکم شدن بنیان‌های سست خانواده اقدام به بچه دار شدن نکنید

2. اختلاف سنی

مسئله اختلاف سنی زوجین برای بچه دار شدن مهم است. ممکن است اختلاف آنقدر زیاد باشد که زن در سن مناسب بارداری و مرد در سنین حساس‌تر باشند. همچنین در مواردی که زنان سن‌شان بیشتر از مردان است، برای بارداری باید برنامه ریزی دقیق‌تری داشته باشند. همچنین مسئله اختلاف سن بین فرزند اول و دوم برای برخی افراد چالش فکری است؛ که جدای از شرایط محیطی و روانی، 2 تا 7 سال اختلاف مناسب است اما بهترین سن اختلاف بین دو فرزند 3تا5 سال است.

3. وضعیت مالی مناسب

یکی از مهمترین پیش شرط‌ها برای بچه دار شدن، بهره مند بودن از حداقل امکانات رفاهی و اقتصادی است. مسکن مناسب برای نوزاد جدید و درآمد و امکانات کافی بسیار مهم است. عده‌ای با نادیده گرفتن این مسائل و امیدواری به تقدیر، فرزند خود را در شرایط سخت جسمی و روحی به دنیا آورده و بزرگ می‌کنند. نبود امکانات و رفاه متوسط در دوران کودکی، در آینده باعث آسیب‌های جسمی و روحی این کودکان می‌شود.



ادامه مطلب
تاريخ : دوشنبه پنجم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 21:49 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

لزوم دوست داشتن بدن خود

هیچ انسانی کامل و بی نقص نیست اما برخی از انسان ها در مورد دوست داشتن بدن خود و پذیرش نقاط ضعف خود دچار درگیری هستند. هر فردی در طول عمر خود فقط یک بدن خواهد داشت بنابراین نفرت از آن به نوعی زندانی کردن خود در مکانی منفی است که رهایی از آن غیر ممکن می نماید. کم کردن وزن و رسیدن به وزن مناسب برای سلامتی مهم است. اما آیا دوست داشتن بدن خود باید بسته به چند عدد روی ترازو باشد؟ امروزه بخش قابل توجهی از انسان ها، از بدن خود رضایت ندارند و نمی توانند واقعیت های آن را بپذیرند. اما چرا چنین چیزی اتفاق افتاده است؟

دوست داشتن خود

دوست داشتن خود به معنای اعتماد به نفس داشتن، پذیرش خود و احترام به ذات وجودی خود است. فردی که خود را دوست دارد دیگران را هم دوست خواهد داشت و این رابطه متقابل به فرد کمک می کند تا همیشه برای پیشرفت و موفقیت در زندگی انگیزه داشته باشد و تلاش کند. البته باید در نظر داشت که خود شیفتگی و خود خواهی با دوست داشتن خود متفاوت است.

در واقع دوست داشتن خود یعنی انسان بتواند با تمام وجود نقص های خود را بپذیرد و در دام خود سرزنش گری و تخریب خود گرفتار نشود. فردی که خود را عمیقا دوست بدارد می تواند به آرامش بیشتری در زندگی دست پیدا کند و از نظر روانی نیز شرایط سالم تری داشته باشد.

دوست داشتن بدن خود

دوست داشتن بدن بخشی از دوست داشتن خود است. فردی که بدن خود را دوست دارد، بهتر به آن توجه می کند و بهتر متوجه نیاز های آن می شود. این فرد بیشتر از دیگران به خواب و تغذیه سالم اهمیت می دهد و برای سالم نگه داشتن بدنی که دوستش دارد بیشتر تلاش می کند. به طور کلی هر چه تصویر ذهنی افراد از بدنشان بهتر باشد، بدن سالم تر و زندگی بهتری خواهند داشت.

هر فرد باید یاد بگیرد که مهم ترین شخص در زندگی خود است و هیچ فردی به اندازه ی او حق کنترل و تصمیم گیری در مورد او و بدنش را ندارد. در زندگی هر فرد ارزشمند ترین چیز، خود آن فرد است و حقیقت وجودی او بستگی به این دارد که آن فرد چقدر خودش را دوست دارد. دوست داشتن خود منجر می شود که فرد راحت تر نقاط ضعف خود را بپذیرد و در صورت نیاز و تمایل به تغییر با آرامش خاطر و سلامت روان بیشتری به برطرف کردن آن ها اقدام نماید.

دوست داشتن بدن مربوط به همه ی افراد است، حتی فردی که به هر دلیلی مانند تصادف یا علل مادر زادی دچار نقص عضو است می تواند بدن خود را دوست بدارد. شاید پذیرفتن و کنار آمدن با برخی نقص عضو ها سخت و دشوار باشد اما غیر ممکن نیست. باید دانست که با وجود هر نوع تفاوتی در ظاهر بدن باز هم می توان زندگی کرد و از آن زندگی لذت برد.

اختلالات روانی مرتبط با دوست نداشتن بدن خود

در مواردی افراد به خاطر دوست نداشتن یا نارضایتی از بدن خود دچار اختلالات روانی می شوند و یا اختلال خاصی منجر می شود که فرد بدن و ظاهر خود را دوست نداشته باشد. برای مثال در این رابطه می توان به موارد زیر اشاره نمود:

  • اختلال بد ریخت انگاری

اختلال بد ریخت انگاری بدن یک اختلال روانی است که باعث می شود فرد به صورت وسواسی برخی از جنبه های بدن یا ظاهر خود را به شدت ناقص بداند و در جهت رفع یا پنهان نمودن آن اقدامات گاها مخفیانه ای انجام دهد. در این اختلال فرد مدام در مورد نقصی خیالی یا بزرگ نمایی شده در ظاهرش اشتغال ذهنی دارد. این نقص ها یا وجود ندارد و یا بسیار ناچیز و کوچک است. این اختلال باعث بروز پریشانی شدید و اختلال در فعالیت های عادی و روزمره زندگی فرد می گردد. در مواردی به دلیل آسیبی که به کیفیت زندگی تحصیلی، شغلی و اجتماعی فرد وارد می شود، افکار خودکشی و یا اقدام به آن نیز ممکن است رخ دهد.

  • اختلالات خوردن

اختلالات خوردن نیز از جمله اختلالاتی است که ممکن است به علت نارضایتی از وضعیت بدنی ظاهر شوند. اختلالات خوردن جزء بیماری های مرتبط با سلامت ذهن هستند که با وسواس غذایی یا ظاهر بدن همراه می شوند. بی اشتهایی عصبی یکی از مهم ترین انواع این دسته از اختلالات است که افراد مبتلا به آن تصور می کنند بیش از حد چاق هستند در حالی که برخی از آن ها به هیچ عنوان اضافه وزن ندارند و یا حتی دچار کم وزنی خطرناکی نیز هستند. این گروه از افراد به طور منظم وزن خود را بررسی می نمایند، از مصرف برخی غذا های خاص خودداری می کنند و میزان کالری مصرفی آن ها به شدت محدود و کم است.

علل به وجود آمدن نارضایتی از ظاهر خود

  • یکی از عللی که امروزه بسیار در این مورد به چشم می آید، تأثیر گرفتن از فضا های مجازی و رنگ و لعاب های آن ها است. افراد زیادی به مقایسه ی خود با اینفلوئنسر های مجازی می پردازند. آن ها حقیقتی که از ظاهر خود می بینند را با ظاهر دارای فیلتر و فتوشاپ شده ی افراد این فضا مقایسه می کنند. مقایسه ی واقعیت های خود با عکس های ویرایش شده ی دیگران موجب ایجاد نارضایتی از ظاهر خود در افراد خواهد شد.
  • قضاوت کردن های دیگران و گاها طعنه هایی که ممکن است بزنند می تواند به راحتی فرد را به سمت احساسات منفی نسبت به بدنش سوق دهد. در این مواقع افراد معمولا به دو گونه برخورد می کنند. برخی تحت تأثیر این حرف ها قرار گرفته و با همراهی کردن دیگران، بدن و ظاهر خود را زیر سؤال برده و زمینه را برای دخالت های بیشتر آن ها فراهم می کنند، اما برخی دیگر اجازه ی قضاوت و اظهار نظر در مورد بدنی که تنها به خود آن ها تعلق دارد را به دیگران نمی دهند و نمی گذارند حرف های دیگران بر احساسات مثبت آن ها نسبت به ظاهرشان تأثیری داشته باشد.


ادامه مطلب
تاريخ : شنبه سوم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 15:34 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

نگاهت میکنم خاموش و خاموشی زبان دارد

زبان عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد

"هوشنگ ابتهاج"

تاثیر ارتباطات چشمی بر کیفیت روابط انسانی

بخش اعظم ارتباطات انسانی، غیرکلامی است. طبق مطالعه‌ای که در دانشگاه UCLA انجام شده مشخص شده است که 93 درصد از تاثیر ارتباطات انسانی، هیچ ربطی به کلمات ندارد. چیزی که اهمیت دارد زبان بدن، لحن صدا و البته ارتباط چشمی است.

در این میان ارتباط چشمی از اهمیت بیشتری برخوردار است چون ما از طریق چشم ها با مردم ارتباط برقرار می کنیم. جالب است بدانید روان شناسی به نام آرتور آرون معتقد بود که شما می توانید با پرسیدن 36 سوال و نگاه عمیق به چشمان طرف مقابل به مدت 4 دقیقه او را عاشق خود کنید!

پس اگر به دنبال دوستی های واقعی و ارتباطات صمیمانه هستید و نمی خواهید مکالمات سطحی و معمولی برقرار کنید باید در چشمان افراد نگاه کنید چون طبیعت انسانی به این شکل تکامل یافته است. شما هم انسان هستید پس به ارتباط چشمی نیاز دارید و باید آن را به شکل صحیح و به میزان مناسب انجام دهید.

هیچ میدانید که ارتباط چشمی عاشقانه چقدر به ایجاد علاقه و صمیمیت عاطفی بین زوجین کمک می کند.ارتباط چشمی طولانی مدت یکی از راه های نشان دادن عشق و توجه به طرف مقابل است که باعث آزاد شدن فنیل اتیلامین و اکسی توسین در بدن ما می شود.

تماس چشمی یک بخش طبیعی و مهم در ارتباطات است که افراد برای انتقال علاقه و جذب طرف مقابل آنرا امتحان می کنند.

محققان در طی یک پژوهش که در سال ۲۰۲۰ انجام شد به بررسی نقش تماس چشمی در ایجاد جذابیت و کشش عاشقانه در نخستین قرار ملاقات پرداختند.آنها ارتباط چشمی عاشقانه را یکی از مهمترین نشانه های ابراز محبت غیر کلامی توصیف کردند که باعث ایجاد یک رابطه جذاب، عاشقانه و پویا بین طرفین می شود.

همچنین پژوهشگران دریافتند که تماس چشمی در اولین قرار عاشقانه میزان شک و تردید و بی اعتمادی به طرف مقابل را کاهش می دهد زیرا با ارتباط چشمی کیفیت انتقال فکر یا احساس به فرد مقابل، آنهم بدون هیچ حرف و سخنی(غیرکلامی) بیشتر می گردد.

نگاه عاشقانه

یکی از قوی ترین راه ها برای ابراز عشق و افزایش صمیمیت در روابط، نگاه عاشقانه است.تحقیقات ثابت کرده که نگاه عاشقانه و تماس چشمی طولانی با کسی که دوستش دارید باعث افزایش اعتماد، برانگیختگی، جذابیت، احساس خوب و لذتبخش و … شده و با کاهش کورتیزول استرس های ما را از بین می برد و یک حس سرخوشی و آرامش در طرفین ایجاد می کند.

مزایای تماس چشمی طولانی مدت

  • تماس چشمی طولانی مدت باعث ایجاد جذابیت می شود

در یکسری از تحقیقات از دو شخص غریبه(جنس مخالف) خواسته شد دو دقیقه به چشمان هم خیره شوند.نتیجه حاکی از آن بود که در برخی از این افراد احساسات پرشوری ایجاد شده تا حدی که یکی از زوج ها سال بعد ازدواج کردند.

  • ارتباط چشمی احساس خوبی به افراد می دهد

ارتباط چشمی دراز مدت باعث آزاد شدن ماده شیمیایی فنیل اتیلامین و اکسی توسین که مسئول ایجاد احساس کشش و عشق(پیوند طولانی مدت) در فرد است می شود.

  • نگاه کردن به چشمان یکدیگر نشانه عشق است

یک تحقیق که توسط روانشناس هاروارد انجام شد نشان داد زوج هایی که رابطه عاشقانه طولانی مدت داشتند در ۷۵ درصد از مواقعی که با هم صحبت می کردند به چشمان هم خیره میشدند درحالیکه بطور متوسط ۳۰ تا ۶۰ درصد صحبت می کردند.

  • نگاه خیره مرد به زن

جالب است بدانید که نگاه خیره مرد به زن معناهای متفاوتی دارد.وقتی مردی به مدت طولانی با یک زن تماس چشمی برقرار می کند یا چشمهایش را در چشمان یک خانم قفل می کند یعنی یا جذب او شده و بشدت به این زن علاقه مند است یا اینکه از او ناراحت است.اینکه چه مسائلی بین شما دو نفر پیش امده می تواند سرنخ خوبی برایتان باشد تا بفهمید علت این تماس چشمی زیاد ناراحتی است یا علاقه.

نگاه خیره مرد به زن فقط بخاطر جذابیت خانم نیست.گاهی اوقات مرد بخاطر اینکه از کارهای یک زن یا از لباسی که برتن دارد خوشش می آید خیلی به او نگاه می کند.



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه دوم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 16:45 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

نظرهای متفاوتی درمورد بلوغ عاطفی وجود دارد. بعضی از افراد این بلوغ را برای ازدواج لازم و ضروری میدانند و برخی ها به نظرشان همه افراد در نوجوانی به رشد هیجانی میرسند. نظر شما چیست؟ فکر میکنید که به بلوغ عاطفی رسیده اید؟ دوست دارید بفهمید کسی که دوستش دارید از نظر عاطفی بالغ است یا نه؟ این مطلب به شما کمک میکند جواب تمام سوالات خود را در این رابطه پیدا کنید. با ما همراه باشید.

بلوغ عاطفی چیست؟

اگر مثل بیشتر افراد، فکر میکنید که دوست داشتن یک نفر یا همدردی با دیگران نشان دهنده قطعی بلوغ عاطفی است؛ باید بگویم که اشتباه میکنید. به افرادی که از نظر عاطفی بالغ هستند؛ “آرامش در طول طوفان” می‌گویند. این افراد با وجود سختی ها و مشکلات مختلف باز هم میتوانند هیجانات خود را کنترل کنند و به خوبی تصمیم بگیرند. کسی که به رشد هیجانی رسیده است میتواند احساسات خود را در هر موقعیتی مدیریت کند و از اتفاقات درون خود به خوبی آگاه است.

رسیدن به بلوغ عاطفی نیاز به کسب مهارت دارد. با انجام یک سری از تمرینات و قرارگیری در موقعیت های مختلف میتوان در طول زمان به این بلوغ رسید و از نظر عاطفی رشد کرد.

اهمیت بلوغ عاطفی

زندگی هرکسی پر از موقعیت های مختلف است. هر کدام از این شرایط متفاوت نیاز به عکس العمل های خاصی دارد و باعث به وجود آمدن حس های مختلفی در ما میشود. افرادی که از نظر عاطفی بالغ هستند معمولا رفتار درستی با خودشان و دیگران دارند و موقعیت های مختلف زندگی را به خوبی پشت سر میگذارند. این افراد ساده تر از دیگر به انواع دیگر بلوغ میرسند و درک بهتری از جهان اطراف و درون خود دارند. رشد هیجانی روی روابط بین فردی و عاطفی افراد تاثیر میگذارد و باعث و رشد و بهبود تمام آن روابط میشود. به همین خاطر است که همیشه به بلوغ عاطفی در ازدواج تاکید میشود.

نشانه های بلوغ عاطفی

اگر بخواهید این نوع از بلوغ را بهتر بشناسید یا بفهمید که خودتان به آن رسیده اید یا نه؛ باید با نشانه های شخصیتی بلوغ عاطفی آشنا شوید. با نگاه کردن به ویژگی های افرادی که به رشد هیجانی رسیده اند؛ متوجه میشوید که این نشانه ها در بیشتر آن ها وجود دارد. یادتان باشد که بالغ شدن از نظر عاطفی ناگهانی نیست و به مرور زمان اتفاق می افتد. شما هیچوقت تمام این نشانه ها را به طور کامل در یک فرد مشاهده نخواهید کرد بلکه هر کدام از این نشانه ها در سطوح مختلفی در افراد وجود دارد.

۱. انعطاف پذیری

یک فرد انعطاف پذیر تفاوت هر موقعیت را با بقیه شرایط تشخیص میدهد و خودش را براساس ویژگی های متفاوت آن موقعیت سازگار میکند. انعطاف پذیری به معنی از دست دادن ویژگی های شخصیتی یا زیر پا گذاشتن عقاید نیست؛ بلکه به معنی سازگاری با شرایط غیر قابل تغییری است که آرامش و رضایت بیشتری را برای شما به وجود می آورد. این ویژگی باعث میشود افراد بین روابط خود با انسان های مختلف تفاوت قائل شوند و بتوانند با بیشتر آن ها یک ارتباط صحیح داشته باشند.

انعطاف پذیری در روابط عاشقانه: این ویژگی در روابط عاشقانه شما نقش پررنگی دارد. کسی که توانایی انعطاف پذیری کافی در زندگی داشته باشد؛ میداند که هیچ کدام از طرفین یک رابطه عاشقانه نباید دیگری را به کاری مجبور کند و با دید تغییر طرف مقابل وارد یک رابطه نمیشود . زندگی مشترک، تلفیق دو شخصیت مجزا و متفاوت از هم است که برای رشد و خوشبختی نیاز به انعطاف و سازش دوطرفه دارد.

۲. مسئولیت پذیری

افراد مسئولیت پذیر، دیگران را مقصر اشتباهات خودشان نمیدانند. ساده ترین کار این است که دیگران را دلیل مشکلات خودمان بدانیم و مسئولیت کارهای غلط خود را به گردن نگیریم. اما این کار نه تنها به شخصیت خودمان ضربه میزند بلکه روی تمام روابط ما با دیگران اثر میگذارد.

هر کسی در زندگی ضعف هایی دارد و برای رشد کردن ممکن است اشتباهاتی کند.

اشتباه کردن نشان از تجربه کردن و بزرگ شدن است. اما کسی که توانایی پذیرش ضعف های خود را ندارد یعنی حتی به درست کردن این اشتباهات فکر هم نمیکند. زمانی که شما یک فرد مسئولیت پذیر باشید؛ میدانید که موقعیت های زندگیتان نتیجه انتخاب های خودتان است و به خاطر آن دیگران را مقصر نمیدانید. حواستان باشد مسئولیت پذیری را با سرزنشگری یکسان ندانید. چراکه سرزنشگری پر از آسیب و مداوم است و هیچ فایده ای برای شما ندارد. اما مسئولیت پذیری اینطور نیست و باعث تصمیم گیری بهتر و زندگی موفق تر میشود.

۳. رشد فردی

مقابله با چالش های پیش روی فردا نیازمند یادگیری و توسعه فردی امروز است. کسی که از نظر عاطفی بالغ شده است؛ عاشق یادگیریست و برای رشد فردی خودش زمان میگذارد. با این که بلوغ عاطفی بیشتر در روابط اجتماعی نمایان میشود ؛ اما یکی از مهمترین ویژگی های فردی که رشد هیجانی رسیده، این است که رابطه خوبی با خودش دارد.

بلوغ عاطفی یعنی عبور درست از لحظات سخت زندگی. کسی که مسئولیت اشتباهات خود را میپذیرد و ضعف هایش را میشناسد؛ باید به دنبال رفع این مشکلات باشد. تنها با وقت گذاشتن برای رشد فردی و از بین بردن ضعف ها میتوان جلوی تکرار اشتباهات را گرفت. این ویژگی به افراد کمک میکند که در هر لحظه ای از زندگی به جای ایستادن و غرق شدن در مشکلات به فکر راه حل باشند و بدانند که میتوانند یاد بگیرند و رشد کنند.

۴. دنبال راه حل و نگاه های جدید بودن

افراد مختلف شبیه به هم به دنیا نگاه نمیکنند. انسان ها از طریق راه حل های مختلفی مشکلات را حل میکنند و نوع نگرش آن ها با هم متفاوت است. افراد بالغ متعصب نیستند و به نظرات مختلف آدم های دیگر گوش میکنند و اگر متوجه شوند آن ها حرف درستی میزنند بدون هیچ تعصبی نظرشان را میپذیرند.

در مشکلات مختلف میدانند که راهی برای از بین بردن سختی ها وجود دارد و از توانایی های خود و نظرات دیگران برای این کار کمک میگیرند. این توجه به نقطه نظر های گوناگون روی روابط اجتماعی و عاطفی آن ها تاثیر میگذارد و باعث رشدشان میشود.



ادامه مطلب
تاريخ : پنجشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 16:57 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

✅ شب قدر ، شب خود انسان 

امیر مؤمنان علی (ع) در خطبه ۱۰۳ نهج‌البلاغه می‌فرماید: 
«عالم کسی است که قدر خود را بشناسد و در جهل انسان همین بس که قدر و اندازه خود را نشناسد.»

اتفاق مهمی که می‌تواند در شب قدر رخ دهد، این است که انسان قوت‌ها، اندازه‌ها و استعدادهای درونی و همچنین نقاط ضعف، کاستی‌ها و خطاهای خود را شناخته و همت کند با شناخت قیمت واقعی خود و اصلاح اشتباهات، به سوی خدا برگردد.
انسان می تواند در این شب وسعت بی اندازه وجودی خود را با نازل شدن رحمت و برکت بیکران الهی دریابد.

در خطبه ۱۴۹ نهج‌البلاغه آمده است: 
«انسانی که قدر و اندازه خود را نشناسد، هلاک شده است.»

 شب‌های قدر فرصت خوبی برای تامل، تفکر و خود را یافتن و به خود پرداختن است.

شب قدر، شب خود انسان است. انسان کتابی استثنائی است که خداوند در شب قدر به او امکانی بی‌مانند داده که بتواند خود را پاک کند و از نو بنویسد.

شب قدر، شب نگارش خود براساس خواست‌های درست، انسانی و ایمانی است.
 
شب قدر تلاشی اساسی برای این است که انسان دوباره خود را ساماندهی و در زندگی خود بازنگری کند تا از این طریق بستر تحول را فراهم سازد.

شب قدر شب تحول انسان است، اگر کسی آن‌ را دریابد، خود را یافته است. این شب مبارک، شب بیداری و خالی کردن خود از بدی‌ها و پایبندی به رحمت، محبت، انسان‌دوستی و وارد شدن به رحمت واسعه خداوند است.
 
 بهتر است انسان در این شب به سه امر بپردازد:

١. دانش‌ورزی    ٢.تامل      ٣.تفکر 

 این سه عنصر، بستر دریافت حقیقت شب قدر و اصلاح خویش است.

انسان هرچه دانش و دارایی کسب کند ولی کمال و ضعف خود را نشناسد و قدر خود  را نداند، به چیزی نرسیده است.



تاريخ : پنجشنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۱ | 1:7 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |
.: Weblog Themes By Bia2skin :.