اهمیت داشتن عادت‌های مثبت و مفید

عادت های روزانه به ما این اجازه را می‌دهند تا انرژی کمتری را برای انجام کارهای معمول روزمره خود صرف کنیم. اگر مجبور باشیم برای کوچک‌ترین کاری که در طول روز انجام می‌دهیم زمان زیادی را به فکر کردن اختصاص دهیم، نمی‌توانیم انرژی خود را صرف کارهای مهم‌تر و اساسی‌تر زندگی کنیم.

به همین دلیل ما باید عادت‌های مثبتی را در خود ایجاد کنیم که بتوانیم کارهای خود را بهتر و سریع‌تر به سرانجام برسانیم.

داشتن عادت‌های مثبت به خوبی تاثیر خود را در زندگی نشان می‌دهند. برای مثال اگر تغذیه خوب و سالمی داشته باشید، بدون شک مواد غذایی سالمی می‌خرید و یا در رستوران، غذاهای سالمی را سفارش می‌دهید. یا اگر وزن متناسب و اندام خوبی دارید، احتمالا به این دلیل است که ورزش کردن را جزوی از عادت‌های خود قرار داده‌اید.

برنامه ایجاد عادت‌های مثبت

برای اینکه بتوانید کارهای مهم و نتیجه‌بخش را به عادت‌های خود تبدیل کنید، حتما لازم است برنامه ریزی دقیقی داشته باشید.

برای استفاده از این برنامه باید عادت‌های خود را بنویسید و سعی کنید در طی 22 روز آن‌ها را تکرار کنید تا بتوانید عادت نوشته شده را ترک و یا ایجاد کنید.

عادت های خوب روزانه افراد موفق

اگر زندگی‌نامه افراد موفق را مطالعه کنید، به راحتی متوجه می‌شوید که موفقیت آن‌ها به دلیل عادت‌های خوب و مثبتی است که در زندگی خود دارند. البته افراد موفق عادت‌های بد نیز دارند اما تعداد عادت‌های خوب و مثبت‌شان بیشتر است.

توصیه می‌کنم کتاب هفت عادت مردمان مؤثر را بخوانید تا بتوانید با عادت‌های خوب و موثر این‌گونه افراد بهتر آشنا شده و با به کارگیری آن‌ها در زندگی، به موفقیت برسید. در ادامه هفت عادت بیان شده در این کتاب را برای‌تان تیتروار بیان می‌کنیم:

  •     برای انجام کارهای خود، پویا و پیشگام باشید،
  •     از آغاز کار به نتیجه و پایان آن فکر کنید،
  •     کارهای خود را اولویت‌بندی کنید و به ترتیب مهم بودن‌شان انجام دهید،
  •     به صورت برنده / برنده فکر کنید تا در ارتباطات خود به سود دوطرفه برسید،
  •     از ابتدا به فکر سرانجام باشید،
  •     در انجام کارها‌تان با دیگران مشارکت داشته باشید،
  •     اره خود را تیز کنید، به عبارتی به ابزارهای خود برای حرکت و تلاش دقت کنید. ابزارها می‌توانند انگیزه و انرژی شما نیز باشند.

لیست عادت های خوب روزانه

در این بخش عادت‌هایی را برای‌تان می‌نویسیم که با انجام آن‌ها در طول روز به خوبی می‌توانید بعد از گذشت مدت زمان کوتاهی تاثیر آن را در زندگی ببینید. پیشنهاد می‌کنم که لیستی از عادت‌هایی که دوست دارید، بنویسید و آن‌ها را تکرار کنید.

1:شب‌ها زود بخوابید

فکر کنم کمتر کسی باشد که از فواید شب زود خوابیدن اطلاعی نداشته باشد. با ایجاد این عادت در خود، متوجه خواهید شد که روز بعد سرحال‌تر هستید، بیشتر می‌توانید روی کارهای مهم و اساسی خود تمرکز کنید، پوست شاداب‌تری دارید و… .

2:صبح زود از خواب بیدار شوید

برای رسیدن به این عادت سعی کنید تا ساعت خواب بیداری خود را نیم ساعت به نیم ساعت عقب ببرید. شما نمی‌توانید یک روزه تصمیم بگیرید به‌جای ساعت 10 صبح، ساعت 6 صبح از خواب بیدار شوید. اگر هم بتوانید تنها چند روز اول زود بیدار خواهید شد، مطمئن باشید که دوباره به همان روند قبلی باز خواهید گشت.

اگر این عادت را در خود ایجاد کنید به فواید زیادی در طول روز دست پیدا خواهید کرد. مانند:

  •     زمان بیشتری در اختیار دارید تا به کارهای خود برسید،
  •     می‌توانید زمان‌های بیشتری را در طول روز به انجام کارهای مورد علاقه‌تان اختصاص دهید،
  •     دیگر بهانه‌ای برای کمبود وقت نخواهید داشت،
  •     سرحال‌تر خواهید بود،

    و… .

3:لبخند بزنید

لبخند زدن به طور مدام در طول روز باعث می‌شود تا:

  •     جذاب‌تر شوید،
  •     استرس‌تان از بین برود،
  •     حال بهتری داشته باشید،
  •     انرژی بیشتری داشته باشید،
  •     حال دیگران را خوب کنید،
  •     فشار خون‌تان پایین باشد،
  •     سیستم ایمنی قوی‌تری داشته باشید،
  •     مثبت‌اندیش شوید،

    و… .

بنابراین سعی کنید لبخند زدن را به عادتی برای خود تبدیل کنید.

4:سپاسگزاری و شکرگزاری کنید

دفترچه کوچکی تهیه کنید و در ابتدای هر روز در مورد 3 نکته مهم زندگی خود سپاسگزاری کنید و در دفترچه بنویسید. این کار باعث می‌شود تا اگر زمان‌هایی را در طول روز به مشکلات و موانعی برخورد کردید، انرژی شکرگزاری توان مقابله با آن‌ها را در شما افزایش دهد.

نکته دیگر این است که با شکرگزاری به نکات مثبتی از زندگی خود پی خواهید برد که اغلب به آن‌ها بی‌توجه بوده و از وجودشان در زندگی هیچ اطلاعی نداشته‌اید.



ادامه مطلب
تاريخ : چهارشنبه بیست و نهم تیر ۱۴۰۱ | 19:25 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

۷ روش مؤثر برای غلبه بر ترس ناشی از ایجاد تغییرات بزرگ در زندگی   

آیا از ایجاد تغییرات اساسی در زندگی‌تان می‌ترسید؟ واقعیت این است که تنها نیستید. خیلی‌ها مثل شما دل‌شان می‌خواهد تغییرات بزرگی در زندگی به‌وجود بیاورند؛ اما می‌ترسند. به‌عنوان‌مثال شاید بخواهید به شهر دیگری نقل‌مکان کنید، شغلی را که راضی‌تان نمی‌کند رها کنید، به روابط عاطفی که به تیرگی گراییده‌اند، پایان دهید یا حتی شرکتی جدید راه‌اندازی کنید. اما به نظر می‌رسد موانعی بر سر راه‌تان وجود دارد که شما را از انجام آنها باز می‌دارد.

تردیدی نیست که ایجاد تغییرات مهم و بزرگ می‌تواند دلهره‌آور باشد. این تغییرات گاهی درست در شرایطی که باید انجام شوند تا فرصت‌های بهتری در زندگی داشته باشیم، ما را همان‌جایی که هستیم پایبند می‌کنند و اجازهٔ جلو رفتن نمی‌دهند. این ترس از تغییر کاملا طبیعی است، اما کمکی به ما نمی‌کند. اینکه چطور بر آن غلبه کنیم واقعا کار آسانی نیست، اما پرسش‌هایی در این مطلب مطرح شده‌اند که شاید پاسخ به آنها بتواند به ما کمک کند.

۱. درصورتی‌که این تغییر را ایجاد کنم، بدترین حالتی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟

به این فکر کنید که اگر این تغییر را در زندگی‌تان ایجاد کنید، بدترین اتفاق ممکن چه خواهد بود. البته منظور این نیست که بنشینید و شب و روز به تمام سناریوهای بدی که ممکن است اتفاق بیفتد فکر کنید. بهترین کار این است که به مشکلات احتمالی که در نتیجهٔ این تغییر ممکن است با آنها روبه‌رو شوید فکر کنید و برای آنها راه‌حلی بیابید.

به‌عنوان‌مثال اگر به فلان شهر رفتیم و فهمیدیم با آب‌وهوای آنجا سازگاری نداریم چه؟ بسیار خوب، اگر شک داریم چرا خانه بخریم؟ فعلا اجاره می‌کنیم تا ببینیم با آنجا سازگار می‌شویم یا نه. اگر جایی که برای زندگی انتخاب کرده‌ایم، بیشتر روزها ابری و ملال‌انگیز بود چه؟ می‌توانیم در خانه یا محل کارمان از لامپ‌های جایگزین نور خورشید استفاده کنیم. با فکرکردن به مشکلات احتمالی که ممکن است با آنها روبه‌رو شوید، احتمالا می‌توانید به راه‌حل‌هایی برای جلوگیری از وقوع‌شان دست پیدا کنید یا اگر اتفاق افتادند، آنها را حل کنید.

۲. اگر این تغییر را ایجاد نکنم، بهترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟

گاهی اوقات این پرسش همان محرکی است که برای روبه‌رو شدن با تغییر به آن نیاز داریم. خیلی ساده است: اگر از وضعیت موجود ناراضی هستید و احتمالا هر کاری هم بکنید شرایط تغییری نخواهد کرد، یک انتخاب بیشتر ندارید. یاد بگیرید چیزی را که دارید، دوست داشته باشید یا اینکه شرایط جدیدی را به‌وجود آورید. اگر نمی‌توانید تحمل کنید، پس بهتر است به تغییر فکر کنید؛ درغیراین‌صورت همیشه در افسردگی به‌سر خواهید برد.

۳. آیا کسی هست که همه چیز را بداند؟

مشخص است که پاسخ آن منفی است. این یعنی اگر آینده مبهم و ترسناک به‌نظر می‌رسد، برای همه همین‌طور است. خواه این تغییر را ایجاد کنید یا نکنید؛ دانستن اینکه در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد ممکن نیست. بنابراین اگر واقعا امتحان‌کردن چیزی جدید را ضروری می‌بینید این کار را انجام دهید.

۴. اگر این تغییر را ایجاد نکنم، همه‌چیز به همان صورت باقی خواهد ماند؟

واضح است که این‌طور نیست. این چیزی است که هنگام تصمیم‌گیری برای تغییر، باید به یاد داشته باشید. طبیعت انسان به گونه‌ای است که باور دارد هر چیزی که در زندگی به آن خو گرفته است، همیشه تا ابد همان‌طور باقی خواهد ماند؛ اما چنین نیست. حتی اگر این تغییر را ایجاد نکنید، لزومی ندارد، همه‌چیز همان‌طور بماند. به‌عنوان مثال، فرض کنیم یک فرصت ارزشمند کسب‌وکار را به‌خاطر امنیت شغلی کنونی‌تان رها کنید، اما یک سال بعد قربانیِ طرح تعدیل شغلی شرکت‌تان شوید. شاید هم کسب‌وکار جدیدی را شروع کنید و بعد متوجه شوید که رئیس سابق‌تان از شرکت رفته است و اگر شما مانده بودید می‌توانستید به جای او منصوب شوید. اما به این فکر کنید که شاید هم این‌طور نمی‌شد! همهٔ اینها با ریسک همراه هستند و در هر صورت باید انتخاب کنید که تغییر را ایجاد کنید یا خیر.

۵. آیا می‌توانم برای چیزهایی که رها کرده‌ام ناراحت باشم؟

مسلما بله. احتمال زیادی وجود دارد که تا مدت‌ها برای زندگی که پشت‌سر رها کرده‌اید، احساس ناراحتی کنید. بااین‌حال حتی اگر عاشق همین زندگی فعلی‌تان هستید، اما تغییری که باید بدهید ضروری است، پس انجامش دهید. شاید قبل از اینکه به‌طورکامل زندگی جدیدی را شروع کنید، به اندکی زمان نیاز داشته باشید تا با تغییرات جدید سازگار شوید. اصلا اشکالی ندارد، این امر طبیعی است. این ناراحتی بدان معنا نیست که تصمیم‌تان برای ایجاد این تغییر اشتباه بوده است.

۶. اگر همه‌چیز خوب پیش نرفت، آیا می‌توانم اوضاع را درست کنم؟

این احساس ترس است که شما را از پیشرفت و ایجاد تغییر بازمی‌دارد. مسلما می‌توانید همه‌چیز را دوباره درست کنید. اتفاقا بیشتر افراد در مقابله با مشکلات، خلاق‌تر و توانمندتر از چیزی هستند که به نظر می‌رسد. اجازه ندهید این نگرانی شما را از ایجاد تغییر بازدارد. مسلما می‌توانید بهتر از آنکه فکرش را بکنید، اوضاع را تحت‌کنترل بگیرید.

۷. اگر حالا زمانش نیست، پس کی وقت آن می‌رسد؟

هیچ‌کس دوست ندارد به این موضوع فکر کند، اما این حقیقت است که هیچ‌کدام از ما نمی‌دانیم چه مدت دیگر زندگی خواهیم کرد. خیلی‌ها هستند که تصور می‌کنند زندگی طولانی خواهند داشت و هرگز فکر نمی‌کنند بهتر است همین امروز، تغییرات دلخواه‌شان را در زندگی ایجاد کنند. این نادرست است. هر چه به سن‌مان اضافه‌تر می‌شود، باید بیشتر به این فکر کنیم که می‌خواهیم ادامه زندگی‌مان را چطور بگذرانیم. شاید این‌طور فکرکردن ساده نباشد، اما اگر به آن عادت کنید، هر بار که انگیزه‌هایتان را از دست می‌دهید، این افکار شهامتی دوباره برای تغییر به شما خواهند بخشید.



تاريخ : پنجشنبه بیست و سوم تیر ۱۴۰۱ | 20:37 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

۱۰ سندروم عجیب و ترسناکی که فهم شما از واقعیت دنیا را تغییر خواهند داد

مغز انسان ارگان بسیار پیچیده ای است که به طور دائم و پیوسته کار می کند تا شخص را زنده و کارآمد نگه دارد. مغز است که باعث می شود بتوانیم راه برویم، حرف بزنیم و در واقع به معنای واقعی کلمه انسان باشیم. اما همه می دانیم که مغز نیست ممکن است دچار مشکل شود. در واقع ۱۸.۲ درصد از ما از نوعی اختلال و سندروم روانی رنج می بریم. بدون شک شما نیز در مورد شرایط ناخوشایندی مانند افسردگی، بیماری شخصیت دوقطبی یا شیزوفرنی شنیده اید اما بیماری ها و سندروم های عجیب روانی که مغز را درگیر خود می سازند تنها به این موارد شناخته شده خلاصه نمی شود.

در ادامه می خواهیم شما را با چند سندروم کمتر شناخته شده ای آشنا کنیم که دیدگاه و تصور شما را از واقعیت دنیا تغییر داده و حتی باعث می شوند که فکر کنید اعضای خانواده نیز چیزی غیر از آن هستند که وانمود می کنند.

۱- آکینتوپسیا

همه ما در مورد اختلالی که به کور رنگی مشهور است شنیده ایم. از این رو شاید برایتان قابل تصور باشد که اگر قدرت تشخیص تعدادی از رنگ ها یا تمامی آن ها را از دست بدهید چه اتفاقی برایتان خواهد افتاد. اما آیا تاکنون فکر کرده اید که اگر قدرت تشخیص حرکت را از دست بدهید چه عاقبتی در انتظار شما خواهد بود؟ ین اختلال و سندروم به نام “آکینتوپسیا” (akinetopsia) شناخته می شود. یکی از اولین کسانی که مبتلا به این سندروم بود یک مادر ۴۳ ساله در سال ۱۹۷۸ بود که زندگی برای او مانند دیدن یک فیلم بود اما بدون این که تحرکی در آن دیده شود؛ درست مانند این که تنها یک فریم را تماشا می کنید.

این زن ابتدا به دلیل سردردهای شدید به بیمارستان منتقل شد. وی دچار سکته مغزی شده بود که باعث صدمه دیدن بخش دیداری موقت مغز او گردید. این بخش از مغز مسئول درک حرکات اطراف است. البته خوشبختانه این بیمار تمامی جنبه های دیگر توانایی دیدن مانند درک عمقی و درک رنگ ها را از دست نداده بود.

۲- از دست دادن حس بدن

در سن ۱۹ سالگی، یان واترمن حس لامسه خود همراه با توانایی درک این که اعضای بدن شما کجا هستند را از دست داد. به عبارت ساده او اعضای بدنش را لمس نمی کرد. با چنین مشکلی حتی کوچکترین حرکاتی که در تمام طول عمر خود و بدون لحظه ای تفکر انجام داده اید،مانند راه رفتن، برایتان تقریباً غیرممکن خواهد شد. به واترمن گفته شده که به احتمال فراوان دیگر نخواهد توانست راه برود و تمامی باقیمانده عمر خود را روی یک ویلچر خواهد گذراند.

اما وی بسیار سرسخت تر از این بود که این شکنجه را بپذیرد. وی توانست که از چشم های خود به جای حس از دست رفته لامسه خود استفاده کند و از پیش تمامی حرکات خود را برنامه ریزی کند. با تلاش و تمرین فراوان او توانست حرکت طبیعی دست خود را بازیابد. اما وی هنوز راه رفتن خود را «افتادن کنترل شده» توصیف می کند.

۳- پروزوپاگنوسیا

سندروم «پروزوپاگنوسیا” (Prosopagnosia) یا «ادراک پریشی چهره ای”زمانی شناخته شد که برد پیت اعلام کرد از این اختلال رنج می برد. در مصاحبه ای با مجله اسکوایر در سال ۲۰۱۳، برد پیت اعلام کرد که باید مورد تست این اختلال قرار گیرد. این سندروم نوعی از دست دادن قدرت تشخیص چهره افراد است. البته با وجود این اختلال می توانید با توجه به ویژگی ها و خصوصیات دیگر افراد آن ها را شناسایی کنید؛ برای مثال بوی خاص بدن یا سبک لباس پوشیدن. تا همین اواخر، بسیاری بر این باور بودند که این سندورم تنها در مواردی اندک در افرادی که صدمه نورولوژیک دیده باشند پدید خواهد آمد، برای مثال افرادی که دچار سکته مغزی شده یا به آن ها صدمه مغزی رسیده باشد.

اما در کمال ناباوری نمونه هایی از این سندروم در افرادی بدون صدمه مغزی نیز دیده شده است. اکنون مشخص شده که از هر ۵۰ نفر یک نفر چنین شرایطی را حس خواهد کرد. یک باور عمده دیگر این است که پروزوپاگنوسیا با اوتیسم همراه است اما اگر چه افراد مبتلا به اوتیسم گاهی در تشخیص چهره دیگران با مشکل روبرو می شوند، هنوز رابطه ای بین این دو اختلال دیده نشده است.

۴- توهم کاپگراس

سناریویی را تصور کنید که در آن یکی از اطرافیان شما در اثر یک حادثه دچار آسیب مغزی شده اما در کمال ناباوری زنده می ماند. ناگهان او از خواب بیدار می شود و باور نمی کند که شما همان کسی هستید که ادعا می کنید و بر این باور است که شما خود را جای شخص دیگری جا زده اید. به این سندروم ترسناک «توهم کاپگراس» می گویند. این حالت در افرادی رخ می دهد که دچار آسیب به بخشی از مغز شده اند که مسئول نسبت دادن احساسات عاطفی به اشخاص است. اگر چه شخص در چنین حالتی هنوز می تواند چهره اشخاص را تشخیص دهد اما نمی تواند هیچ احساس عاطفی به او داشته باشد

به همین دلیل فکر می کند که او خود را جای شخصی که وی قبلاً می شناخته جا زده است. این موضوع حتی در مورد حیوانات خانگی شخص نیز صدق می کند و وی آن ها را هم نمی پذیرد. وی فکر می کند یکی از کسانی که اکنون با او زندگی کرده و خود را جای شخص دیگری جا می زند، حیوان خانگی او را نیز عوض کرده است. از همه عجیب تر این که شخص خود اغلب نادرستی احساسات خود را درک می کند اما از آن جایی که حس ادراک تصویری و بینایی در انسان غالب است، وی نمی تواند این حس که تمامی اطرافیانش عوض شده اند را نادیده بگیرد.

۵- سندروم اورباخ-ویث

آیا تابحال آرزو کرده اید که هیچ درکی از ترس نداشته باشید؟ کسانی که هیچ ترسی ندارند معمولا به سندروم موسوم به “اورباخ-ویث” (Urbach-Wiethe) مبتلا هستند. این اختلال باعث می شود که دو بخش آمیگدال مغز که مسئول ترس شناخته می شوند دچار نقص شده و به طور انتخابی رو به زوال بگذارند. برای مثال اگر این افراد را به ترسناک ترین جاهای روی زمین ببرید نه تنها نترسیده بلکه لبخند خواهند زد. برای مثال وقتی یکی از این بیماران اعلام کرد که از مارها متنفر است او را به یک باغ وحش بردند اما او بدون ترس مارها را در آغوش گرفته و آن ها را نوازش می کرد. در واقع افراد مبتلا به این سندرم به جای این که بترسند احساس شگفتی و حیرت می کنند.



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه هفدهم تیر ۱۴۰۱ | 21:11 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |

پرورش تفکر خلاق در کودکان

در این مطلب تعریف تفکر خلاق، سنی که کودک خلاق است و روش‌ها و نکاتی که در پرورش قوه تخیل لازم است را بیان کرده ایم. همچنین توصیه می کنیم برای شناخت بهتر روحیات و کشف استعدادهای فرزند خود از طریق مشاوره کودک اقدام نمایید. در مشاوره کودک با نگاهی کاملا تخصصی خلقیات و توانمندی های کودک مورد بررسی قرار می گیرد. به این وسیله شما به عنوان والدین می توانید کودک را در مسیر درست شکوفایی استعدادهایش هدایت کنید.

تفکر خلاق چگونه ایجاد می‌شود؟

تفکر خلاق مجموعه‌ای از داده‌ها و اطلاعات است که باعث ایجاد یک فکر و ایده جدید می‌شود. در واقع خلاقیت، افکاری است که در ذهنتان می‌چرخد، بدون اینکه آن‌ها را کنترل کنید. خلاقیت یعنی این افکار و ایده‌های سردرگم را ترکیب کرده و شکل جدیدی از آن‌ها بسازید. تمام اختراعات و کشف‌ها، حاصل خلاقیت و در درجه بعدی نبوغ است.

برخی عواملی که در داشتن تــفکر خلاق موثر هستند شامل هوش، توانایی بدنی، استعداد و علاقه‌های متنوع می‌باشد که کاملا ژنتیکی و انتسابی است. اما چیزی که مهم است توانایی شما و محیط برای پذیرش و پرورش توانایی‌های کودکتان است. نوع تــربیت کودک در شکل‌گیری تفکرات خلاقانه کودک نقش دارد.

خلاقیت کودکان در چه سنی بیشتر می‌شود؟

به طور کلی کودکان از همان ابتدا رگه‌های هوش و خلاق بودن خود را نشان می‌دهند اما معمولا تمرکز و توجه برای آن‌ها سخت است. در سن 5 سالگی به دلیل افــزایش تمرکز در کودکان، تکمیل زبان و تقویت مهارت‌های جسمی، کودک به اوج تفکر خلاق می‌رسد. در این مرحله و سنین 5 سالگی، شما باید برای پرورش خلاقیت کودکتان سرمایه گذاری کنید و راه‌های پرورش تفکر خلاق را بیاموزید.

راهکارهای  پرورش خلاقیت کودکان

روش‌های بسیاری برای پرورش تفکر خلاق در کودکان وجود دارد و خیلی از آن‌ها بستگی به خلقیات و توانایی‌های فرزندتان دارند. بنابراین لازم است که در این زمینه با روانشناس کودک در ارتباط باشید تا ویژگی‌ها و روش‌های منحصر به فرد کودک شما را کشف و بهترین مسیر برای پرورش استعداد و خلاقیت او را پیدا کنید. مهم‌ترین و بهترین راه، آموزش هنر به کودک است.

13کاری که می‌توانید برای کمک به پرورش خلاقیت کودکان تان در منزل انجام دهید به شرح زیر است:

1_ بگذارید کودک اشتباه کند:

بچه‌هایی که از شکست خوردن بترسند، کنجکاوی در آن‌ها سرکوب می‌شود. اگر فرزند شما بعد از اشتباه نا امید شد یا احساس شکست کرد با او برای جبران و تغییر نتیجه صحبت کنید. او را راهنمایی کنید که چطور می‌تواند اشتباهش را جبران کند. فقط راهنمایی کنید و خودتان اشتباه او را اصلاح نکنید. روش صحیح بــرخورد با اشتباهات کودک می تواند در افزایش اعتماد به نفس او بسیار موثر باشد.

2_ او را تشویق کنید:

هر اقدام مثبت و هر تلاش کودکتان را تحسین کنید. پاداش‌های کلامی بهترین نوع تشویق هستند. اگر در تشویق‌ها بیش از حد چهارچوب مدار هستید و از جدول ستاره استفاده می‌کنید، سعی کنید با دیدن اتفاقات خلاقانه در کودک او را تشویق و تحسین کنید و حتی ناگهانی به او ستاره یا جایزه دهید.

3_ بگذارید به هم بریزد و کثیف کاری کند:

معمولا مادران نسبت به تمیزی منزل و کودکشان حساسیت و وسواس بیش از اندازه دارند. سعی کنید اتاق یا فضایی برای کودک تعیین کنید که در آن جا هر کاری خواست انجام دهد. دیوارها را کاغذی کنید تا روی آن‌ها نقاشی کند. بگذارید کثیف کاری کند و شما نیز گاهی با او همراهی کنید.

وسواس تمیزی در سنین پایین جلوی خلاقیت کودک را می‌گیرد. اگر از بی نظم شدن فرزند نگرانید، به او توضیح دهید که بعد از بازی نیاز است که دست‌ها و بدنش شسته شود و محیط برای دفعه بعدی آماده باشد.

4_ الگوی خلاقیت فرزند باشید:

شما الگوی فرزندتان هستید. اگر کودک والدین را در حال ساخت یا تعمیر چیزی ببیند او هم یاد می‌گیرد که باید پذیرای خلاقیت‌ها باشد. به کارهای خلاقانه کودکی خود فکر کنید و برای کودک توضیح دهید و از او بخواهید این کارها را بکند. تقــلید کودکان و نوزادان اصلی ترین شرط یادگیری آن ها می باشد. بنابراین لازم است والدین با انجام کارهای خلاقانه در مقابل کودکان آن ها را تشویق به انجام چنین اموری نمایند.

5_ برای فرزند وقت بگذارید:

بازی کردن دنیای کودک است و در بازی است که کودک دنیای خودش را می‌سازد. با او بازی کنید. نقش‌هایی که می‌خواهد بر عهده بگیرید و صبوری کنید. خسته اید، مشکل مالی دارید، شرایط کارتان بد است و ... کودک این‌ها را نمی‌فهمد دنیای خودش را دارد. به دنیا و بازی کودک احترام بگذارید.

6_ ذهن باز و روشن داشته باشید:

به فرزندانتان حق انتخاب بدهید تا برای مستقل فکر کردن ترسی نداشته باشند. اســتقلال کودکان می تواند باعث گسترش تفکرات و دنیای ذهنی آن ها شود. بگذارید غذا، لباس، اسباب بازی و بازی مورد علاقه اش را خودش انتخاب کند. البته ایجاد محدودیت در انتخاب‌ها برای کودک لازم است. اگر کودک شما همه چیز را با هم می‌خواهد، چند حق انتخاب پیش روی او بگذارید و از او بخواهید از بین این‌ها انتخاب کند. اگر دوست دارد در آشپزخانه بازی کند، وسایل محدودی در اختیار او قرار دهید و آشپزخانه را به شکل یک اتاق جادوگری یا آزمایشگاه در بیاورید.

7_ سوال‌های باز بپرسید:

طرح کردن سوال‌های باز پاسخ و مفهومی، به پرورش تفکر خلاق کودک کمک می‌کند. نحوه پاسخ به این سوالات، میزان هوش و خلاقیت کودک شما را پیش بینی می‌کند. سوالاتی مثل اینکه اگر خورشید در حیاط ما باشد چه می‌شود؟ یا اگر همه درختان آواز بخوانند چه می‌شود؟ اگر همه کفش‌های دنیا یک اندازه باشد چه می‌شود؟ اگر هیچوقت وسایل خانه خراب نشوند چه می شود؟



ادامه مطلب
تاريخ : یکشنبه دوازدهم تیر ۱۴۰۱ | 20:47 | نویسنده : دکتر سعیده عبداللهی |
.: Weblog Themes By Bia2skin :.